چکیده:
ژاک رانسیر،فیلسوف معاصر فرانسوی،در این مقاله سه رژیم هنری را به تفکیک مشخص میکند. 1.«رژیم اخلاقی تصاویر»که صورتبندی اصلی آن توسط افلاطون شکل گرفت؛با این حال این بدان معنا نیست که چنین رژیمی در دوران مدرن یافت نمیشود.افلاطون توزیعی سخت و شدید از تصاویر-که نباید با هنر اشتباه گرفته شوند-را در رابطه با مبانی اخلاقی جامعه ارائه داد.این توزیع را با ترتیب دادن تصاویر مطابق با خاستگاهشان(الگو)و غایت یا پایانشان(اینکه به چه کاری میآیند و چه تأثیری میگذارند)انجام داد.2.«رژیم بازنمایانهی هنر»یا رژیم شعری که در قالب نقد ارسطو بر افلاطون ایجاد میشود.این رژیم هنرها را از معیارهای اخلاقی،مذهبی،و اجتماعی رژیم اخلاقی تصاویر رها کرد و هنرهای زیبا را،تا جایی که تقلید هستند،از سایر تکنیکها و شیوههای تولید تفکیک کرد.کار در رژیم بازنمایانهی هنر،به جای بازتولید صرف واقعیت،تابع اصول خاصی است-اصولی از قبیل سلسله مراتب ژانرها و سوژهی اصلی-که فرمهای این هنر را تعریف میکند. 3.«رژیم زیباشناختی هنرها»سلسله مراتب«توزیع امر محسوس»که خصیصهی رژیم بازنمایانهی هنر بود را از میان برمیدارد.این رژیم درصدد برقراری«برابری»میان سوژههای اصلی،استقلال سبک در رابطه با محتوا و درونماندگاری معنای چیزها در خودشان برآمد.رانسیر در قالب توزیع این سه رژیم هنری،کاستیهای مفهوم مدرنیته را خاطرنشان کرده و نسبتهای آوانگاردیسم را با این رژیم زیباشناختی هنرها مورد بررسی قرار میدهد
خلاصه ماشینی:
"اصل تقلیدی در درون خود اصل هنجارینی نیست که تعیین کند هنر باید رونوشتهایی تولید کند که شبیه به الگوشان باشند، بلکه بیش از هرچیز اصلی عملی است که در درون حوزهی عمومی هنرها(طریقههای انجام دادن و ساختن)اشکال ویژه و به خصوصی از هنر که وجودهایی ویژه تولید میکنند و امور تقلیدی خوانده میشوند را مجزا میکند.
اصلی که حدود خارجی حوزهای مستحکم از تقلیدها را تنظیم میکند بنابراین همزمان اصلی متعارف و مربوط به شمول5است،به سوی اشکالی از هنجارمندی6توسعه مییابد که وضعیتهایی را تعریف میکند که بر طبق آنها تقلید میتواند بهعنوان امری منحصرا مربوط به هنر شناخته شود و درون این چارچوب،بهعنوان امری خوب یا بد،کافی یا ناکافی ارزیابی شود: تقسیمبندیهای7میان امر قابل بازنمایی و امر غیرقابل بازنمایی،تمایز قائل شدن میان ژانرها بر طبق آنچه بازنمایی شده است،اصولی برای تطبیق دادن شکلهای بیان با ژانرها و از اینرو با موضوع اصلی بازنمایی شده:توزیع شباهتها بر طبق اصول راستنمایی8، تخصیص دادن،یا تناظر،معیارهایی برای تفکیک و مقایسهی هنرها،و غیره.
من این رژیم را زیباشناختی میخوانم به این دلیل که بازشناسی هنر دیگر از طریق جدایی میان طریقههای انجام دادن و ساختن رخ نمیدهد،بلکه بر پایهی متمایز ساختن یک شیوهی محسوس از بودن رخ میدهد که ویژهی تولیدات هنری است.
اگر مفهوم آوانگارد معنایی در رژیم زیباشناختی هنرها داشته باشد، در این وجه دوم قرار دارد؛نه در یک جزء مجزای پیشرفته از نوآوری هنری بلکه در وجه ابداع اشکال محسوس و ساختارهای مادی برای زندگی آتی."