چکیده:
در این مقاله نویسنده برای ارائهی پاسخ به دو مسئله میکوشد:
1.چگونگی شیوهی تحلیل ابداع زیباشناختی در فرهنگ عامه و جایگاه عاملیت؛
2.مجزا بودن امر زیباشناختی از امر اقتصادی و نهادی.
به نظر نویسنده نظریههای آدورنو در خصوص نفی،مطالب چندانی در مورد زیباییشناسی یا سیاستهای عامه مطرح نمیکند.باوجود این،لازم است این نظریهها مورد بررسی قرار گیرد؛زیرا تعبیر نادرستی از آنها صورت گرفته است،گویی این نظریهها میتوانند یک شیوهی نقد فراتاریخی یا ساختاری ارائه دهند که برای صور عامهپسند به کار میرود و نه آنگونه که در گفتمان تاریخی خاص مدرنیسم تجسم یافتهاند.به نظر وی فقط با تبیین مناسب عاملیت و راهبردهای زیباشناختی و نهادی است که تحلیلهای علمی از این فرایندها برای تولید کنندگان فرهنگی معنادار خواهد بود
خلاصه ماشینی:
"از این لحاظ برای مثال مقالهی اشتوکهاوزن که آدورنو به خاطر بحثی که دربارهی توانایی فزاینده و تدریجی موسیقی الکترونیک انجام میدهد آن را مطرح میکند، میتواند بهعنوان یکی از بیانیههایی در نظر گرفته شود که توسط چهرههای حاکم آوانگارد پس از جنگ در تلاش برای احیاء سریالیسم منتشر شده است.
باتوجه به تحلیل تفاوت زیباشناختی در فرهنگ عامهپسند،نکتهی اصلی کایی این است که ما باید بار دیگر به تمایز آدورنو میان تفاوت بهعنوان نقد-«تفاوتی که چیزی در آن مبهم است»21- که به نظر او برای ارزش زیباشناختی و سیاسی مهم است،و نوعی از تفاوت که در مقابل آن قرار میگیرد،یعنی«یک تغییر یا بازگویی نامتفاوت که به نظر او مشخصهی بسیاری از برنامههای تلویزیون(و تولید ژانر)است»،توجه کنیم-چنانکه میتوان گفت صنایع فرهنگی نیز از این ویژگی برخوردارند.
از یکسو،تردید و وسواس جدی در قبال مصرف و از سوی دیگر،تمایل به گرایش به نقد ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه از نویسندهای که میراثی از این تردید را به جا گذاشته است که از نظریهپردازی در باب نویسندگی و تولید جلوگیری میکند،گویی تنها جنبهی مشروع تحقق سیاستهای فرهنگی«تحتتأثیر»مخاطبان است(که خودشان بسیار نامشخصاند)،و نه اینکه مجالی برای بررسی و نظریهپردازی دربارهی راهبردها و محتواهای زیباشناختی،ایدئولوژیکی و نهادی تولید کنندگان وجود داشته باشد(حتی اگر نتایج چنین راهبردهایی در نهایت چیزی غیراز عوامل مؤثر را میسر سازند.
اما با همهی اینها،به نظرم میرسد که گرایش منطوی در تحلیل آنها موضعی است که مسکوت باقی گذاشته شده است در شکاف میان یقین زیباشناختی و صورتبندی دوبارهی نهادی و اینکه در مورد رابینز و کردن فورد به خاطر پذیرش نظریهپردازی محصل دوبارهی امکان احیاء عوامل نهادی و اجتماعی تولید فرهنگی به خطر میافتند،از کدام فضای نهادی میتوان آغاز کرد و تحت چه شرایطی."