چکیده:
جان دیویی پرتأثیرترین و شاید بزرگترین فیلسوف پرگماتیست آمریکایی است.او با تألیف کتاب هنر به مثابه تجربه در سن 72 سالگی توانست به بسیاری از مسائل زیباییشناسی مدرن از منظری پراگماتیستی اهتمام ورزد.دیویی در این کتاب بر آن است تا پیوند و نسبت دقیق هنر و زندگی را بار دیگر احیا کند.به زعم او هنر جز«در و از طریق»زندگی قابل درک و تبیین نیست.بنابراین ضمن التفات به حیات به مثابه کلی هماهنگ از فعالیتهای به هم یافته شدهی ارگانیسم،در مقابل تمایزاتی چون«جسم-روح»پرسشهایی جدی مطرح میکند.بدین معنا که او سعی دارد تا با ابتنای بر عادیترین حوادث این جهان ارزش از دسترفتهی جسم را به آن بازگرداند.
دیویی مانند کسانی چون بنیامین سعی دارد از مفهوم«هاله»یا امر روحانی ستایش شده در هنر مدرن رویگردان شود و بر همین مبنابر معابد هنر امروز موزهها،گالریها و...گوشزد کند که نهتنها هیچ نسبتی با هنر بهمعنای تجربه و حیات ندارند بلکه به خاطر ایدئولوژیهای مدرن فرهنگی و اجتماعی به«سردخانه»و گورستان فرهنگ و تمدن تبدیل شدهاند.مقالهی حاضر سعی دارد تا با تأکید بر آموزههای زیباییشناسانهی جان دیویی و متون مرتبط با این مفاهیم دیدگاه او را به نحوی روشن تبیین کند
خلاصه ماشینی:
"الف)هالهی هنری دیویی پیش از آنکه از منظری فرهنگی-اجتماعی به تحلیل جایگاه موزه در تفکر مدرن بپردازد،به اقتضای فلسفهی طبیعت باورانهی خویش که قبلا مبانی آن در دو کتاب تجربه و طبیعت و بازسازی فلسفه به تفصیل بیان شده،سعی میکند در بخش اول کتاب هنر به مثابه تجربه-که به اعتقاد کسانی چون جان هاسپرس«یکی از نادر کتابهای برجسته در زیباییشناسی جدید،و شاید گرانسنگترین کتاب دیویی است»( Hospers,1958,p.
15) دیویی فصل دوم کتاب هنر به مثابه تجربه را با عنوان«موجود زنده و اشیاء سرمدی» اینگونه آغاز میکند: «چرا کوششهایی که برای ارتباط تجربهی عالیتر و ایدهآل با ریشههای حیاتی اسایشان صورت میگیرد غالبا در حکم تخفیف3ماهیت آنها و انکار ارزش آنها تلقی میشود؟چرا زمانی که دستاوردهای بالای هنر زیبا را با زندگی معمولی4ربط و پیوند میدهیم،دیگران چندششان میشود؟زندگی معمولی و عادی که ما و همهی مخلوقات در آن،باهم،همبهرهایم.
نکتهی مورد اختلاف دیویی و آدورنو در آن است که دیویی گناه مردم را صرفا ناآگاهی آنها میداند و میگوید که هنرمندان و متفکران باید همواره برای بیدار کردن آنها بکوشند،حال آنکه کسانی چون آدورنو و فیلسوف نیچهای اسپانیایی-اورتگایی گاست-نوک پیکان را به جانب فرهنگ توده میگیرند و هرچیزی را که به مذاق افراد متوسط الحال خوش آمده باشد سرزنش میکنند.
ثانیا اگرچه دیویی با هرگونه هالهی مقدس مخالف است،اما از نوعی حالوهوای طبیعی برای یک اثر،و نسبت آن اثر با محیط پیرامونش سخن میگوید و حاضر نیست که تجارت مدرن این حالوهوا را از میان بردارد:«جابه جایی تجارت و نیز جمعیتها به دلیل نظام اقتصادی موجب تضعیف و نابودی پیوند میان آثار هنری و حالوهوایی54شده است که آن آثار در آن به صورت طبیعی بیان شدهاند."