خلاصه ماشینی:
"ولی هرمنوتیکنیز یافتههایی را ارائه میدهد که ممکن است به فهم معنا،ترجمه،معماری فهم زبان طبیعی و حتی روشهایمناسب برای پژوهش علمی در زمینۀ هوش مصنوعی کمک کند.
روش دیلتای عملا با یک کل(یک زندگینامه،مجموعهای ازآثار)،که ممکن است مضمونهایش مکررا از طریق تشریح یکی از اجزایش(کنش یا اثر)بیان شود،پیشراهاندازی میشود[یعنی مضمونهای این کل،زندگینامه یا مجموعه آثار به وسیلۀ اجزاء آنها که تکتک آثاریا کنشها باشند دوباره و چند باره مطرح میشوند].
هابرماسباید برای ایجاد این نظریۀ فراگیر اجتماعی نظریهای دربارۀ دانش ارائه دهد که ریشه در اینها داشته باشد: 1)نظریۀ هماهنگی کنش ارتباطی؛2)نظریۀ همگانی اجتماعی شدن برای تبیین یادگیری توانشی کهزیربنای کنش ارتباطی است؛3)نظریۀ نظامهای اجتماعی برای نشان دادن محدودیتهای مادی و اجتماعیشدن و بازتاب آن در سنتهای فرهنگی؛4)و نظریۀ تکامل اجتماعی که اجازۀ بازسازی نظری موقعیتهایتاریخی را که کنش ارتباطی در آنها حاکم است میدهد.
ولی این اقدام ظاهرا نمیتواند از پس اعتراضگادامر برآید زیرا ممکن است تفسیرهایی که از ابزارهای نظری به کار رفته برای ایجاد این نظریه ارائه میشوندخود در معرض تفسیرهای دیگری قرار گیرند که با توجه به سنتهای فرهنگی تفسیرگران اجتماعی فرقمیکنند.
بیتمن(1983 و 1985)،که تا حدی از وینوگراد الهام گرفته است،پیامدهای پدیدارشناسی وجودی هایدگر را بررسی میکند و یا دریفوس(1979/1972)همنظر میشود که این فلسفه مبتنی بر این فرض است کهنمیتوان با استفاده از قواعد خاص پیشنهادی الگوی نقشگرایانۀ علمیشناختی به تفکر و عمل شکل داد.
دوم این که هرمنوتیک میتواند محدودیها،گرایشها و حتی معیارهایی را در طراحی سیستمهای هوشمصنوعی که یا هدف از آنها فهم زبان طبیعی است و یا زباننمایی دانش اجتماعی ارائه دهد."