چکیده:
(IBمیمسیس که تشبیه،محاکات،تمثیل،بیان و تقلید از آن مراد میشود،از کلیدواژههای مهم تاریخ نظریهی هنر قلمداد میشود.هنر به مثابه«تقلید»از تعریفهای کهن هنر در نظام فکری اندیشهورزان بوده است.
مقالهی حاضر با نام«میمسیس»از دایرة المعارف تاریخ اندیشهها اخذ شده است.ولادیسلاو تاتار کویچ-فیلسوف و مورخ زیباییشناسی و هنر-در نگارش این مقاله،نگاهی دقیق به سیر حرکت معنای میمسیس در هنر،و تحولات مفهومی آن در حوزهی نظریهی هنر داشته است.
گذشته از اولین طلیعههای مفهوم میمسیس،دو نوع برداشت و روایت عمده را میتوان در اندیشهی افلاطون و شاگرد وی-ارسطو-یافت که اولی عمدتا مبتنی بر نوعی نسخهبرداری از ظاهر اشیاء و با واسط تقلید از مثل وفادارانه،و دومی معطوف به گزینی و خلاقیت در تقلید از امور واقع در زندگی روزمره است.مؤلف در بررسی تحولات این مفهوم تا زمان حاضر،عمدتا به تأثیر این دو نگرهی کلی نیز میپردازد.IB)
خلاصه ماشینی:
"رویداد مهم و همپای دیدگاه سقراط آن است که افلاطون و ارسطو نیز این نظر را مورد تصدیق قرار دادند.
اگرچه ارسطو به حفظ این نظریه که هنر تقلید واقعیت است باور داشت،در نزد او تقلید بهمعنای نسخهبرداری وفادارانه نبود،بلکه رویکردی آسان و آزاد به واقعیت بود؛هنرمند مقلد میتواند به شیوهی خود واقعیت را عرضه کند.
«تقلید»در نزد ارسطو ذاتا به تقلید از افعال آدمی مربوط است،با این حال به تدریج معنای تقلید از طبیعت را نیز به خود گرفت،چراکه طبیعت بهعنوان منبعی در نظر گرفته شد که در خود واجد کمال است.
خلاصه آنکه در دورهی کلاسیک مربوط به قرن چهارم پیش از میلاد،چهار مفهوم از تقلید مورد استفاده قرار گرفته بود:مفهوم آیینی(بیان)،دموکریتوسی(تقلید از فرایندهای طبیعی)،افلاطونی(نسخهبرداری از طبیعت)و ارسطویی(خلاقیت آزاد آثار هنری مبتنی بر عناصر طبیعی)؛و در حالی که مفاهیم اصلی به تدریج در پردهی تاریکی فرومیرفت و ایدههای دموکریتیوسی تنها توسط عدهی قلیلی از متفکران درک و فهم میشد(بهعنوان مثال،هیپوکراتس و لوکراتیس)،دو مفهوم افلاطونی و ارسطویی بهعنوان مفاهیم پایدار و اساسی در تاریخ هنر به اثبات رسیدند.
فرانسویها و انگلیسیها نیز به یکسان آن را به صورت imitation به کار میبردند(این در حالی است که اسلاوها و آلمانیها معادلهای خاص خود را برای این واژه ابداع کردند).
مطلب مهم و ویژهای که باید بدان توجه داشت این است که بسیاری از نویسندگان در این اندیشه بودند که هنر نباید از طبیعت زمخت و خشن تقلید کند،بلکه باید بعد از آنکه نقایص آن برطرف شد و گزینش صورت پذیرفت،تقلید انجام شود.
این ایدهی جدید بدین معنا بود که هنر ممکن است از موضوع تقلیدش-مثلا طبیعت-کاملتر باشد."