چکیده:
در مقالهء حاضر مهمترین انگیزهای که همواره با انسان همراه است و تمام هدفها، تلاشها،رفتارها،نگرشها،تفسیرها،دوستیها،دشمنیها و بالأخره تمام تصورات، تصدیقات و استدلالهای او را در تحت سیطرهء خود قرار میدهد،تا حد ممکن،مورد بررسی قرار گرفته و نقش آن در امر تعلیم و تربیت و مدیریت بررسی شده است. آن انگیزهء مهم عبارت از«من»یا«نفس»هرکس است؛«منی»که قوام هستی هر کس بدان وابسته است؛زیرا انسان از حفظ احترامآمیز آن«من»شخصیت و منزلت،و عزت خود را به دست میآورد و میخواهد آن«من»همیشه به نحوی حاضر و عزیز و ارجمند باشد.انسان میخواهد حتی پس از مرگ نیز«من»او به صورتی ارجمند،و به عنوان نام نیک و عزیز و پرآوازه باقی بماند؛زیرا در غیر این صورت شقاوت و بدبختی بر انسان مسلط میگردد. این«من»را هرکس به نحوی حفظ میکند و به نحوی به گمان و خیال خود عزیز میدارد.ارزشها نیز به سبب سودمندی و عظمت بخشیدن به این«من»اعتبار خود را به دست میآورند.هدف اصلی و اساسی تعلیم و تربیت هدایت این«من»به سویی است که مسرت زندگانی فرد و جامعه و روابط حسنهء آنها را فراهم آورد.این«من»هر چیزی یا هر حرکتی را که به ارجمند ساختن آن کمک نماید،دوست تلقی کرده،شتابان به سوی آن میرود.در مقالهء حاضر روشهای نیل به این هدف مهم در حد امکان بررسی و لااقل،راه نفوذ در دیگران به نحو کلی مرتسم شده است.
خلاصه ماشینی:
مسئلهء مهم این است که ما ارزشها را چنان مطرح میکنیم که مؤثر بودن آنها برای حفظ مقام و اعتبار و ارزشمندی«من»آشکار شود و مورد قبول باطنی متربی قرار گیرد.
به همین دلیل خواجه عنوان«سگ»به آن داده است؛زیرا مانند سگ همهچیز را میبوید تا بهرهای از آن نصیبش شود: تا با سگ نفس همنشین خواهم بود در خرمن شرک خوشهچین خواهم بود بسیار بکوشیدم به می نشود تا آخر عمر نیز چنین خواهد بود8 (مدبری،2631،ص 92) ما میخواهیم بگوییم منشأ هر رفتار انسانی همین«من»است و هرکس بهقدر فهم و وسعنظر و معیارهای ارزشی و بالأخره فرهنگی که در بطن آن پرورش یافته،خیر و شر، زیبا و زشت و درست و غلطی دارد و همواره برای کسب و برخورداری از ارزشهای مثبت تلاش میکند.
بدینترتیب اصلیترین هدف تعلیم و تربیت این است که اساس حرکت خود را بر شناخت ذات انسان قرار دهد.
این امر که انسان در میان روابط گوناگون،در بطن تحول دارای هدف،آکنده از نگرانی و غم،جویای رمز،علاقهمند به پیدا کردن علل حوادث و بالأخره با مرگ آگاهی زندگی میکند،اموری ذاتی هستند که نمیتوان بیتوجه به آنها او را با صرافت طبع و خودانگیخته تربیت نمود.
میتوان گفت هدف اصلی تعلیم و تربیت توفیق در هدایت انسانها به سوی حفظ«من»و اعتبار آن است که از طریق انجام افعال مفید به حال خود و دیگران عملی شود.
آیا تعلیم و تربیت قدرت این را دارد که فداکاری،مهربانی و صداقت را چنان مطرح و معرفی نماید که مردم آنها را ارزش تلقی نمایند؟و بقای محترمانه خود را در قبول و اجرای مؤمنانه آنها بدانند؟در این مورد برنامه- ریزی و طرح و پیشنهاد روشهای عملی ضروری است.