چکیده:
ابن عربی بر مبنای وحدت وجود،تعریف صوفیان از توبه را نقادی کرده است.از نظر وی هر فعلی از هر موجود-اگرچه خطا محسوب گردد-فعل خداست.نسبت دادن افعال به غیر خدا خطا است و باید از آن توبه کرد.از آنجا که فاعل حقیقی خداست،توبه به معنای مشهور شرک خفی است؛زیرا لازمهء آن فرض وجود گناه-یعنی فعل انسان- است که مقتضای اثبات هستی انسان در مقابل هستی خداست.پس توبهء حقیقی،برائت جستن از استقلال در هستی و استقلال در فعل است.تائب حقیقی کسی است که رجوع وجودی عالم به حق تعالی را درک کند اگرچه خود در حال مخالفت امر الهی باشد.یکی از اسماء الهی«تواب»است و چون هریک از اسماء الهی اقتضای مظهری دارد و حق- تعالی در دنیا و آخرت دارای این اسماء است،عارف بالله دائما تائب است.
خلاصه ماشینی:
گناه عبارت است از هر ترک یا فعلی که مخالفت امر الهی باشد(همان،ج 4:22)عبد القادر گیلانی معتقد است توبه عبارت است از بازگشت از آنچه در شرع مذموم است به آنچه که در شرع پسندیده و محمود است و علم به اینکه انجام دادن گناه،انسان را از خداوند و بهشت او دور و ترک کردن گناه،انسان را مقرب به خداوند و بهشت او میکند(الجیلانی،8821:ج 1:201)ابو النجیب سهروردی اولین مقام سیر و سلوک را انتباه یعنی خروج انسان از حالت غفلت و دومین مقام را توبه میداند و آن را به رجوع به خداوند پس از دور بودن از او همراه با پشیمانی دایم و کثرت استغفار تعریف میکند(سهروردی،7791:02).
(6)- خوی بد در ذات تو اصلی نبود کز بد اصلی نیاید جز جحود آن بد عاریتی باشد که او آرد اقرار و شود او توبهجو همچو آدم زلتش عاریه بود لاجرم اندر زمان توبه نمود چون که اصلی بود جرم آن بلیس ره نبودش جانب توبه نفیس (مثنوی،4:084-384) (7)-التوبة واجبة علی الدوام،فان الانسان لا یخلو عن معصیة،ولو خلا عن معصیة بالجوارح لم یخل عن الهم بالذنب بقلبه،و ان خلا عن ذلک،لم یخل عن وسواس الشیطان بایراد الخواطر المتفرقة المذهلة عن ذکر الله تعالی،ولو خلاعنه لم یخل عن غفلة و قصور فی العلم بالله تعالی و صفاته و افعاله،و کل ذلک نقص،و لا یسلم احد عن هذا النقص،و انما الخلق یتفاوتون فی المقادیر،و اما اصل ذلک،فلابد منه(ابن قدامة المقدسی،4931، مختصر المنهاج العابدین) (8)-شیخ فرید الدین عطار در اینباره به زیبایی گفته است: بود عین عفو تو عاصیطلب عرصهء عصیان گرفتم زان سبب چون به ستاریت دیدم پردهساز هم به دست خود دریدم پرده باز رحمتت را تشنه دیدم آبخواه آبروی خویش بردم از گناه (9)- و هو معکم این ما کنتم (حدید:4)، إنه بکل شیء محیط (فصلت:45)، إقرا باسم ربک الذی خلق (علق:41)، الذی یریک حین تقوم (شعرا:812).