چکیده:
هنر خاورمیانه در بستر تحولات سیاسی قرن بیستویکم مورد توجه رسانهها، موزهها و نهادهای هنر قرار گرفت؛ اما نمیتوان هنر خاورمیانه را به تاریخ سیاسی تقلیل داد، بلکه تاریخ فرهنگی هنر خاورمیانه سوی دیگری از سازوکار شکلگیری این جریان هنری را نشان میدهد. تاریخ فرهنگی نشان میدهد چگونه هنرمندان این منطقه تلاش میکنند از نگاه غیریتساز غرب خارج شوند. در مقاله حاضر این پرسش دنبال میشود که هنرمندان خاورمیانه چگونه میتوانند از دوگانهسازی خود/دیگری یا دیگربودگی غرب در مواجهه با هنر خاورمیانه فراتر روند؟ نشان داده شد که گذار از پاردایم پستمدرن به ترنسمدرن چگونه زمینه عبور از دوگانهسازی خود/دیگری را در تجربه هنرمندان پدید آورده است. با تحلیل محتوا و مضمون نمونههایی از آثار هنرمندان منطقه، نتایج نشان میدهد بخشی از هنرمندان معاصر با استفاده از دلالتهای بومی، محلی و سنتی در آثارشان جریان تازهای را در هنر معاصر خاورمیانه دنبال میکنند.
The art of the Middle East received the attention of the media, museums and art institutions in the context of the political developments of the 21st century; But the art of the Middle East cannot be reduced to political history, but the cultural history of the art of the Middle East shows another side of the formation mechanism of this art movement. Cultural history shows how the artists of this region try to get out of the alienating view of the West. In this article, the following question is followed: How can Middle Eastern artists overcome the dualism of self/other or the otherness of the West in the face of Middle Eastern art? It was shown how the transition from the post-modern to the trans-modern paradigm has created a context for crossing self/other dualism in the experience of artists. By analyzing the content and themes of the works of regional artists, the results show that some of the contemporary artists follow a new trend in the contemporary art of the Middle East by using indigenous, local and traditional meanings in their works.
خلاصه ماشینی:
براي دستيابي به اين هدف پرسش هاي زير دنبال شده است : مفهوم ديگربودگي و دوگانه سازيهاي فرهنگـي چـه تـأثيري در شـکل دهي هنـر خاورميانه داشته است ؟ زمينه هاي عبـور از پـارادايم پسـت مدرن بـه ترنس مـدرن و فراروي از دوگانه سازيهاي خود/ديگري چيست ؟ جريـان هنـر خاورميانـه در ايـن تحول پارادايمي چه تغييراتي را تجربه کرده است و ميکند؟ مقالۀ حاضر با تکيه بر روش تحليل محتواي کيفي، آثار هنرمندان معاصر منطقـۀ خاورميانه را مورد بررسي قرار ميدهد.
روش گزينش نمونه ها، آثار شـاخص هر دوره است که به سبب ارائه توسـط نهادهـاي هنـري، اعـم از موزه هـاي مهـم و نيـز مؤسسه هايي چون کريستيز١ و ساتبيز٢ و خانه هاي حراج ، شناخته شده اند؛ آثـاري کـه در تاريخ نگاري هنر منطقه با عنوان هنر مدرن و معاصر خاورميانه تثبيت شده اند.
بلتينگ در کتاب خود به بررسـي اين موضوع پرداخته است که آيا مفهوم تاريخ هنر جهان در شکل سنتيِ اروپـامحور آن ميتواند به درستي شـامل طيفـي از تاريخ هـاي منطقـه اي غيرغربـي باشـد کـه در توسعۀ آثار هنري دنياي جهانيشدٔە ما نقش داشته اسـت ؟ يـا اينکـه آيـا تـاريخ هنـر جهانيِ مشروع ، لزوماً «خـروج جمعـي» از تـاريخ هنـر بـه دليـل فهـم نـاهمگون از تاريخ نگاري هنري را در خود دارد؟ او پديده هاي جديدي چون موزه هنرهاي معاصر را مورد بررسي قرار داده است ؛ به ويژه در آسيا که چنـين موزه هـا و دوسـالانه هايي به طور فزاينده اي در حال ظهور ميباشند.