چکیده:
در کتاب انسانخردمند؛ تاریخ مختصر بشر اثر یووال نوح هراری، سابقة دویست هزار سالة انسانخردمند به سان مؤخرهای بر سیزدهونیم میلیارد سال عمر جهان ترسیم شده است. انسانخردمند شامل مباحث متعددی از حوزههای علومانسانی و غیر علومانسانی است اما باتوجه به اینکه عنوان فرعی کتاب ادعایِ ارائة تاریخچة بشر را دارد، این مقاله صرفاً به نقدِتاریخیِ این اثر یعنی به نقدِ رویکرد روش شناختی و نقد نظریة تاریخی نویسنده میپردازد و ظرفیتهای روششناختی این کتاب را از منظرِ فلسفة انتقادی تاریخ و مباحث نظریِ آن را از موضع تکاملگراییِ خلقتباور در بوتة نقد خواهد گذاشت. با تمرکز بر محتوای کتاب و روش نویسنده، در این نقد به سه مقطع پرداخته میشود: 1) مقطع پیشاتاریخی؛ از سیزدهونیممیلیارد سال پیش تا ابداع خط در پنج هزار سال پیش 2) مقطع تاریخی؛ از ابداع خط تا کنون 3) مقطع پساتاریخ؛ آینده بشر. از نگاه انتقادیِ این مقاله، واژههای تار، تاریخ و تاریک به ترتیب به این سه مقطع اشاره دارند.
In “Sapiens; A Brief History of Humankind” by Yuval Noah Harari the 200.000 years of history of sapiens has been presented to the reader as an appendix to the 13.500.000.000 years of the world history. Sapiens covers numerous topics in the fields of humanities and non-humanities. However, considering that the subtitle of the book claims to present human history, this article deals only with the historical critique of this work, that is, the methodological approach and the critique of the author’s historical theory, and will critique the methodological capacities of this book from the perspective of critical philosophy of history and its theoretical discussions from the position of evolutionary creationism. Focusing on the content of the book and the authors method, this article deals with three sections: 1) prehistoric period; from 13.5 billion years ago to the invention of calligraphy in 5.000 years ago 2) historical period; from the invention of calligraphy until now, and 3) posthistoric period; human future. According to the critical view of this article, the words mystery, history and minatory refer to these three periods, respectively.
خلاصه ماشینی:
انسان خردمند شامل مباحث متعددی از حوزههای علوم انسانی و غیرعلوم انسانی است، اما باتوجهبهاینکه عنوان فرعی کتاب ادعای ارائة تاریخچة بشر را دارد، این مقاله صرفاً به نقد تاریخی این اثر، یعنی به نقد رویکرد روششناختی و نقد نظریة تاریخی نویسنده، میپردازد و ظرفیتهای روششناختی این کتاب را از منظر فلسفة انتقادی تاریخ و مباحث نظریِ آن را از موضع تکاملگرایی خلقتباور در بوتة نقد خواهد گذاشت.
چنانچه خواننده اطلاعاتی افزونبر آنچه هراری در کتاب خود عرضه میکند داشته باشد، درمییابد که نتیجهگیریهای هراری، بهلحاظ اصول تبیین تاریخی، همواره بیعیبونقص نیست و این توانایی را در خود مییابد که با نقد اطلاعات تاریخی او نظریة تاریخنگارانة او را هم در بوتة نقد قرار دهد.
این موضوع این باور را تقویت میکند که هراری درعمل، با رویکرد مادهباورانه و الحادی به نظریۀ تکامل، این نظریه را نه بهعنوان یک تئوری علمی، بلکه بهسان یک ایدئولوژی یا فلسفة تاریخ در استخدام تاریخپردازی خود قرار داده است.
عنوان اصلی این نقد (تار، تاریخ، تاریک) بیانگر نوعی ارزیابی درمورد نحوة پردازش هراری از همین مقاطع سهگانهای است که در کتاب خود به آنها پرداخته است؛ تار تأملاتی بر آرای نویسنده درمورد مقطع پیشاتاریخ، تاریخ نقد و نظری بر ملاحظات نویسنده دربارة مقطع تاریخی، و تاریک نقدی بر دیدگاه نویسنده درباب آیندة بشر.
میتوان گفت بخش عمدهای از تلاشی که هراری در انسان خردمند بهکار بسته است، ارائة همین آموزش به مخاطب برای باوراندن روایت داستانی خود بهعنوان تاریخ مختصر بشر است!
3 تاریخ هراری بخش عمدهای از کتاب خود را به تحلیلی از دوران تاریخی زندگی انسان خردمند (از پنج هزار سال پیش تا کنون) اختصاص داده است.