چکیده:
از نادر آثاری که در آن نویسنده ای خارجی و فرانسوی شهر تهران را در کنار شهر پاریس ، پس زمینه ی وقوع حوادث داستانش قرار داده است ، می توان به شهروز غیب گو نوشته ی رنه ژان کلو اشاره کرد که نویسنده در آن ، تهران دهه ی هشتاد میلادی (دهه ی شصت شمسی ) و سال های مصادف با جنگ ایران و عراق را روایت می کند. پیدا کردن این رمان و جدید بودن رویکردی که برای مطالعه ی ادبی تهران بر آن تکیه خواهیم کرد، انگیزه ی اصلی شروع کار را برایمان فراهم ساخت . از سوی دیگر، در کنار حضور پیچیده و گاه معماگونه ی مکان در این اثر، جنبه ی تخیلی شهر تهران در این اثر نیز از جایگاهی ویژه برخوردار است . با توجه به این که شهر تهران تاکنون از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است ، نیاز به یک بررسی همه جانبه پیرامون تهران در ادبیات نیز کاملا احساس می شود. به جز پژوهش ارزشمند جلال ستاری که در اسطوره ی تهران (١٣٨٤)، این شهر را موضوع مطالعه ی اسطوره شناختی خود قرار داده است ، متاسفانه اثر جامع دیگری با محوریت تهران در ادبیات یافت نمی شود. در تحقیق حاضر کوشیده ایم که تهران را با رویکرد نقد جغرافیایی که در ادامه به معرفی آن خواهیم پرداخت مورد بررسی قرار دهیم . آثار مورد پژوهش از دو دید خودی و بیگانه انتخاب شده اند تا نیازهای پژوهشی نقد انتخابی را برآورده سازند. توصیفات ارائه شده در دو اثر و نقشی که تهران در هر یک از آن ها ایفا می کند کاملا با یکدیگر متفاوت هستند. هدف از تحقیق حاضراین است که در سایه ی نقد جغرافیایی وستفالی به این پرسش اصلی پاسخ دهیم : نهایتا شکل جهان بازنمایی شده در دو اثر انتخابی چیست ؟
خلاصه ماشینی:
"اثر فارسی مورد مطالعۀ این جستار، داستان کوتاه "سالومه " از سه گانۀ تریو تهران (١٣٩٢) از رضیه انصاری است برای بررسی تطبیقی با تهران دهۀ هشتاد خورشیدی (٢٠٠٠ میلادی ) انتخاب شد چون این داستان حضور پر رنگ تهران را با مرور خاطرات شخصیت اصلی به تصویر می کشد؛ شهر از یک چهارچوب ساده و محل وقوع حوادث پا را فراتر می نهد تا جایی که نمی توان بدون مکان های این شهر داستان را دنبال کرد.
اهمیت شهر در زندگی قهرمانان داستان چنان است که حتی آلودگی هوا نیز مانع ملاقات های شهری نمی شود(همان : ١٠٦) و زمانی که برای مدتی آلودگی تهران در وضعیت هشدار قرار گرفت ، خانه در نظر او و همراهش بی شباهت به گور نیست (همان : ١٠٩).
در بخش کوتاهی از رمان ، راوی که شخصیت اصلی داستان نیز هست ، به طور خلاصه و بدون جزییات ، به تاریخ شهر خود اشاره می کند: "حالا تعجب نکنی اگر بگویم همان شهر بی در و پیکر خودمان که چهل سال توش بزرگ شدیم و از هر کوی و خیابان اش هزار خاطرة ریز و درشت داریم ، همان تهرانی که ، ما ندیدیم ، اما می گویند روزگاری دورش خندق داشته ، با دوازده دروازه و کلی هم آبادی و و قلعه و کاخ و ارگ و باغ و محله و چه و چه ، از تاج گذاری و جلوس شاهان بر تخت تا روزگار اشغال و قحطی و بیماری بر او گذشته ، و آن روزهای موشک باران و این روزهای تهدید، زلزله و آلودگی هوا که ما هم دیدیم ، همان تهرانی که قدیم ترها توپ Critical Language & Literary Studies Vol. 14, NO."