چکیده:
نقد ادبی در دوران معاصر از اهمیت بالایی برخوردار است . یکی از شاخه های نقد ادبی ، نقد روانشناختی است که زیگموند فروید پدر روان شناسی مدرن ، بنا نهاده است . نقد روانشناختی می کوشد با تکیه بر اصول و مبانی روانشناسی ، محرک ها و هیجانات روحی و عوامل موثر بر آفرینش یک اثر ادبی را با استفاده از خود آثار و از سویی به کمک زندگی نامه شاعر یا نویسنده بازشناسد. شارل بودلر، شاعر فرانسوی پرآوازه ی قرن نوزدهم میلادی ، انسانی درونگرا، پریشان ، افسرده و دلزده از زندگی است که با هدف پی بردن به حقیقت هستی و رسیدن به دنیای ایده آل ، همواره در جست وجوی آرمان شهری است که در آن بیاساید. در این پژوهش ، اشعار شارل بودلر بر اساس دیدگاه های روان کاوی فروید بررسی شده است تا بتوانیم علت پریشانی ، افسردگی و یاسی که در شعر بودلر جاری است را بیابیم .
خلاصه ماشینی:
"در همین شعر بودلر اعتقاد دارد که شیطان همواره تمامی انسان ها را به پلشتی و گناه می کشاند و باید از آن دوری کرد: نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی دوره چــهاردهـم ، شـمـاره ١٨،بهــار وتــابســتان ١٩٥١٣٩٦ دیوی است کریه تر و خبیث تر و پلیدتر چراکه نه جنبشی تند می کند و نه فریادی بلند می کشد به میل خود زمین را به ویرانه بدل می کند و به خمیازه ای جهان را می بلعد.
" بودلر در شعر ناقوس های شکسته این گونه می سراید: اما مرا دلی شکسته است که به گاه ملال / آن دم که می خواهد با نغمه های خویش فضای سرد شبانگاه را پرکند / چه بسا صدای از توان افتاده اش ناله زمخت زخم خورده ای را ماند / که بر لب دریای خون ، زیر تل مردگان فراموش می شود، و بی هیچ جنبشی / جان می دهد در رنج بیکران خویش ؟)-Baude )laire, 1955 :106 در حقیقت تصعید، واکنش یا مکانیسمی دفاعی است که روان آدمی در مواجهه با اضطراب نشان می دهد.
راه بیفت ")١٧٤ : ١٩٥٥ ,Baudelaire( همان گونه که گفته شد، آدمی میل به جاودانگی دارد و از آن جایی که بودلر مرگ را پایانی بر درد و رنج های این دنیا و نیز شروعی برای یک زندگی ایده آل می داند؛ با آغوش باز پذیرای مرگ است ."