چکیده:
رمانهای اجتماعی پس از مشروطه، محصول جامعۀ دورۀ گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنتهای گذشته بود. در غالب این رمانها دین به عنوان شالودۀ سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رماننویسان این دوره در پی آن بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق میافتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقعگرایی ارائه تصویری است که خوبیها و هنجارها را نیز در کنار نارواییها و پلشتیها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنمودهاند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیتهای منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملا خصوصیات آنها را به دیگر تیپهای مذهبی تعمیم دادهاند. آنها در این بین تیپ مذهبی دیندار راستین را تقریبا نادیده انگاشتهاند. در قریب به اتفاق مواردی که شخصیتی مذهبی در رمانهای اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناهآلود و ریاکارانۀ اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیشداوری نسبت به مذهب رنج میبرد. به نظر میرسد، در پدیدآمدن چنین ذهنیتی تأثیر نوع نگاه غربی به دین ـ در مفهوم کلیسای خردگریز و علمستیز قرون وسطاییـ که دین را در هیئتی منفور و تیره میدید، نمیتواند بیتأثیر باشد؛ نگارنده با مطالعۀ آثار داستاننویسان بزرگ نیمۀ نخست سدۀ حاضر، تیپهای مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپهای غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفههای شخصیتی تیپهای مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپهای مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکار گناهآلود به دیگر طیفهای مذهبی، تقریبا در همه داستانهای این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
خلاصه ماشینی:
»(لاج ، ١٣٩٣: ٢٢٦) اما مسئله این است که رمان نویسان غـرب - گرای معاصر در نشان دادن طیف مذهبی جامعه صرفا بر روی بخشی از این طیف یعنی افـراد مـزور مدعی و متظاهر تمرکز کرده و عملا خصوصیات آنها را به همه تیپ های مذهبی تعمیم داده اند و در این میان مذهبیهای دین دار راستین را تقریبا نادیده انگاشـته انـد.
گفتگوی درونی مرد حـج رفته در کنار کعبه ، در حین به جا آوردن مناسـک حـج ، از مصـادیق چیـنش تعمـدی صـحنه هـای مذهبی و گناه است : «مثل آدم های سرسامی و مصروع قادر به حفـظ تعـادل خـود نبـوده و همـراه جمعیت به کعبه میرفتم خیال میکردم با این حالت جمعی به سـر مـن بریزنـد و بـه اسـم اینکـه فاسقی شراب خورده و به حال مستی احرام بسته است خرد و متلاشیم کنند» (همان :١٢٩) قهرمان مذهبی داستان در حین به جا آوردن اعمال حج به تدریج به سمت بـیاعتقـادی بلکـه بـالاتر از آن تمسخر مسائل اعتقادی گرایش پیدا می کند: «چشم من سیاهی میرفت و به مردمی که با حرکـات مضحک خود در حال هروله و لرزش بودند، به همهمه ای که انسان را گیج میکـرد، بـا آن عظمتـی که همه جا را پر کرده و به آدم یک حس تلخ ، یک احساس پسـتی و حقـارت مـیداد، خیـره شـده بود.
چوبک در داستان «سنگ صبور» از یک شخصیت زن مذهبی به نام «گوهر» سخن میگوید که بـرای گـذران زندگی هر روز صیغۀ مردی میشود؛ او در این کار از «شیخ محمود» کمک مـیگیـرد کـه او را «بـا خواندن چند جمله عربی برای مردان دیگر حلال میکند» و به صیغه آنها درمیآورد.