چکیده:
پس از تأسیس حکومت ایلخانی درایران(654ﻫ.ق)، مسألۀ مناسبات با سایر اولوسهای مغولی به یکی از مسائل مهم این حکومت تبدیل شد. از جمله مهمترین این اولوسها، اولوس جغتای در شمالشرقی ایران بود که حدود سه دهه پیش از تأسیس حکومت ایلخانی در ماوراءالنهر شکل گرفته بود. به همین دلیل جغتاییان نوعی حق تقدم در حاکمیت بر نواحی شرقی ایران ، که در آن زمان فتح شده بود، برای خود قائل بودند. در نتیجه، این دو حکومت باوجود ریشۀ خاندانی مشترک، در مجموع مناسباتی پرفراز و نشیب با یکدیگر داشتند. ایلخانان بیشتر به دنبال حفظ مرزها و حق حاکمیت خود در شرق ایران بودند و به همین دلیل اولویت آنها حفظ آرامش و صلح میان دو طرف بود؛ حال آنکه تمایل جغتاییان به تسلط بر شرق ایران، که از نظر آنان منبع ثروت مادی و انسانی بود، موجب بروز یک رشته درگیریها میان دو طرف گردید که تقریبا در سرتاسر عصر ایلخانان ادامه داشت. بااین حال، گاه ضرورتهای پیشآمده برای هر یک، آنها را به سازشهایی هرچند کوتاه مدت و شکننده وادار میکرد. مجموعهای از تحولات داخلی در قلمرو هریک از این دو حکومت و نوع مناسبات آنها با قدرتهای دیگر زمانه بر مناسبات این دو قلمرو مغولی تأثیرگذار بود. دورۀ حکومت سلطان محمد الجایتو، هشتمین ایلخان مغول، در ایران از نظر در برداشتن اشکال مختلف مناسبات این دو حکومت اعم از برخورد نظامی، دخالت سیاسی و صلح، دورهای بااهمیت بهشمار میآید؛ به گونهای که آن را به مثابۀ نمادی از مجموع تاریخ روابط این دو قلمرو مغولی نیز میتوان در نظر گرفت. درعینحال، این دوره را یکی از حساسترین مقاطع در روابط آنها و آخرین دورۀ مهم آن میتوان بهشمار آورد؛ چرا که مناسبات دو طرف در سالهای پس از آن؛ یعنی، دورۀ فرمانروایی ابوسعید، فرزند و جانشین اولجایتو و آخرین ایلخان ایران، در واقع نتیجه و ادامۀ تحولات این عصر بود. مقالۀ حاضر میکوشد تا براساس چنین دیدگاهی، ابعاد مختلف مناسبات این دو حکومت و عوامل تعیین کننده در آن را در عهد فرمانروایی این ایلخان بررسی کند.
Sultan Mohammad Oljeytu، the eighth Mongol Ilkhan، ruling period was great، because they had various complex relations with their east neighbor،the Ulus Chaghtayids in Transoxiana that included martial conflicts، political interference and even of peace accord. This period is most sensitive period in Mongol Il –Khan era، since the long-lasting relations of these two hordes are result of continuity of Il Khan dynasty. This article attempts to investigate the different aspects of these two government’s relations and factors which influenced them based on the above mentioned historical facts.
خلاصه ماشینی:
علاوه براین، جغتاییان از حدود سال 670 ﻫ ﻕ قراونه و نگودریان1 را، که در شرق خراسان تا سیستان بودند، به خدمت گرفتند و با کمک آنها نه تنها حضور ایلخانان را در حدود شرقی ایران به چالش کشیدند، بلکه با حملات پی درپی به نواحی مرکزی و جنوبی ایران، موجودیت حکومت ایلخانان را به خطر انداختند.
اقتدار قایدو و متحدان جغتایی وی از یک سو مناسبات سیاسی و اقتصادی ایلخانان با خان بزرگ در چین را کاهش داد و از سوی دیگر موجب رشتهای از حملات آنها به خراسان و حتی مازندران شرقی شد و شورشگرانی همچون امیر نوروز نیز در برابر حکومت مرکزی ایلخانی به قایدو متوسل شدند (Biran,1997:57-61).
پس از برقراری صلح در سال 705 ﻫ ﻕ، با وجود ادامۀ حضور جغتاییان در حدود شرقی قلمرو ایلخانان و مرزهای هند اقدام تهاجمی که نشاندهندۀ فعالیتهای ضد ایلخانی آنان باشدگزارش نشده است.
او مدتی بعد در قوریلتایی که با حضور امرا و خانزادگان جغتایی تشکیل داد برادر خود، ایسن بوقا، را ،که در این زمان در رأس سپاه نگودری در حدود شرقی خراسان و مرز هندوستان مستقر بود، به فرمانروایی اولوس جغتای انتخاب کرد.
این اختلافات فرصت لازم را فراهم کرد تا اولجایتو پس از حدود سی و پنج سال برای سرکوب جغتاییان و پایان دادن به سلطۀ آنها بر شرق خراسان اقدام کند.
برتریجویی جغتاییان در برابر خان بزرگ به تشدید دشمنی اولوس جغتای با ایلخانان نیز منجر شد؛ چراکه در این شرایط، صلح با ایلخانان، که متحد سنتی خان بزرگ بودند و در عهد اولجایتو نیز ارتباط آنها تجدید شده بود (Alsen, 2001:37-38)، جایی نداشت.