خلاصه ماشینی:
"4در اساس پژوهش من این فرض نهفته است که مطالعهی شیوهی استعمال هایدن از روش خاص سکون کلی و تأمل دربارهی زمینهی نظری و زیباییشناسی آن،منتهی به فهم عمیق معنای سکون در کار هایدن خواهد شد.
4. فهم موسیقی به مثابه مدلی برای فهم زبان آیا لازم است که همهی این مطالب را بدانیم تا سکون کلی هایدن را بفهمیم؟آیا در ذهن شنوندهای که به این موسیقی گوش فرامیدهد هریک از این مطالب حضور مییابد؟دربارهی شنوندهی مبتدی و خام چه میتوان گفت؟به نظر میرسد که برای ویتگنشتاین روشن است که هنگامی که افراد به موسیقی گوش میکنند آن را درک میکنند.
وی از مفهوم«معنای ثانویه»ویتگنشتاین برای تبیین این مسئله استفاده میکند و آن را با مفهوم و تصور تجربهی معنایی یک کلمه ارتباط میدهد و جووانا هاج در اثر زیر،تبیین ویتگنشتاین از فهم موسیقی را در یک چارچوب زیباییشناسی گستردهتر قرار میدهد که طبق آن اهمیت بعد زمانی موسیقی برای زندگی بشر محوری است.
او ادعا میکند که فهم موسیقی میتواند برحسب یک سیستم درونی تبیین شود که وابسته به سبک تاریخی خاص و اصول آن است: "Aesthetic DecomPosition:Music,Identity,and time",in the InterPretation of Music: PhilosoPhical Essays,ed.
وی در آخرین بند مقالهاش میگوید که معنای«اشاره کردن به خارج از خود»در Zettel متفاوت از کتاب قهوهای است و میگوید:«فکر میکنم که معنای بیانشده در Zettel ،با این گفته میتواند فهمیده شود که فهم یک تم موسیقی با جنبههای دیگر زندگی انسان تداخل دارد یا از آن جدا نیست»(همان،ص.
بنا به گفتهی وی،به نظر میرسد که ویتگنشتاین در اینجا سعی دارد نشان دهد که مثلا کوشش برای تبیین ضرورت تکررا در موسیقی بیفایده است."