خلاصه ماشینی:
"اما در نگاهی باریکبینانه درخواهیم یافت که فروزانفر نسبت به آنچه در این زمینه میگوید،فاصلهایادیبانه دارد و کلامش از تأثری شاعرانه تهی است: {S«از چیست که این ابر تیره خاست#وین تیرگی مهر از کجاست#این ابر فشاننده دود و دم#آوخ بندانم که از چه خاست»S}(مجموعه اشعار 37/1) {S«خصم در گشور جم باز برافراشت علم#رفت بر باد ز نادانی ما کشور جم#رفت بر باد ز نادانی و از بیخردی#کشوری کو بد رامشگه شاهان عجم»S}(مجموعه اشعار 40/1) {S«همه از بیخردی بود که امروزین روز#ملت ایران گردید تهیدست و فقیر#اگر ایرانی دانا بدی از بهرۀ خویش#کی شدی دشمن،اینگونه بر او خیره و چیر»S}(مجموعه اشعار /2) درحالیکه در مثل،دوست ادبیاش،ادیب السلطنۀ سمیعی(عطا،1252-1332)،هرچند مانند او توانایی زبانیندارد،اما در قصیدۀ پر خون و سیال خود،شرحی تأثرانگیز از پریشانی ایران معاصر را به شعر مربوط میکند: {S«در دیدۀ من عیب و علتی است#یا منظرهها را نقیصتی است#هرچیز که آید به چشم من#بینم که به ناخواه صورتی است#اشیاء همه بر رنگ دیگرند#گیتی به دگرگونه حالتی است9»S}در مقابل،فروزانفر در شعری که برای مصدق گفته،چون منظر شعر منظر ستایش و مبالغۀ شعر کهن است،بهتوفیق رسیده است و در آن تردید روا نیست: {S«ای مصدق!ثنا سزاست تو را#همت اندرخور ثناست تو را#راستی را که مرد مرد تویی#زان که با دیو در نبرد تویی»S}(مجموعه اشعار 139/1) که روایت دیگر و روانتری هم دارد: {S«ای مصدق!هزار مردی تو#با دد و دیو در نبردی تو#ای مصدق تو را ثناخوانم#گرچه بر هم زن سنا دانم»S}(مجموعه اشعار 139/1) دورترین چشمانداز نوآوری فروزانفر آن است که برخی پدیدههای فن آورانۀ جدید،مانند راهآهن وهواپیما را با همان چهارچوبهای سنتی قصیده به توصیف نهد،البته حاصل این کار،درخور اعتنا نیست."