خلاصه ماشینی:
"منتقدان فرهنگ تودهای به دلیل آنکه معتقد بودند طبقۀ کارگر امریکا مضمحل شده وبه جایش خطرسیاسی تودهها رشد کرده است که دموکراسی را تهدید میکند،نسبت به مارکسگرایی ارتداد پیدا کردند.
به اعتقاد آدورنو و هورکهایمر،تودهها هیچگونه واکنش فردی نسبت به فیلمها ندارند و فیلمهای هالیوود همآنقدر پیچیده نیستند که امکان کافی برای تفسیر فردی بدهند؛بلکه برعکس،با واکنشهای تجویزی تماشاگرمنفعل را وادار میکنند بهطور غیر ارادی عکس العمل نشان دهد15و به نظر آدورنو«به همین طریق قدرتایدئولوژی جایگزین آگاهی شده است.
با وجودی کهتودهها تربیت و باسواد شدهاند،از«فرهنگ عالی»خشنود نمیشوند بلکه متقاضی فرهنگ خودشان هستند وچنین خواستی را صنعت با عنوان«تودۀ فرهنگ»به آنها ارزانی میدارد و بالاخره،سوم این که صنعتی شدنفرهنگ به معنای آن است که برای تولید انبوه از روشهای خطوط مونتاژ کارخانهها استفاده میشود.
مک دونالد همانند آدورنو و هورکهایمر معتقد است که در جوامع صنعتی تولید فرهنگی جانشین همهچیز شده است و«فناورانی که توسط سوداگران اجیر شدهاند،به تولید«توده فرهنگ»مشغولاند19ازاینرو،به عقیدۀ او«توده فرهنگ»را حتی نباید هنری نازل به حساب آورد زیرا: «به لحاظ نظری امکان آن را ندارد که خوب باشد.
»23فارغ از این معمای کوچک،درک این که فیلمهای عامهپسند ممکن است تماشاگر یک دستی نداشته باشد نه تنهابرخی دیدگاههای منتقدان فرهنگ تودهای را کمرنگ میکند بلکه گام استواری برای درک بهتر صنعت فیلماست.
»24قدرتفیلم عامهپسند در همین است که حتی مک دونالد را وادار میکند دربارۀ فیلم آوای موسیقی بگوید که«سرشار ازرضایت خاطر برای آن همه انسانیت است»25چنین قدرتی بر فراز مخاطب نشان دهندۀ این اعتقاد است که&%00748BIZG007G% «توده فرهنگ»خطری سیاسی است زیرا از طریق آن مردم میآموزند در برابر اقتدار سر فرود آورند."