خلاصه ماشینی:
"با«ظاهرا ضروری»یا صوری دانستن این دکترین،مقصودم آن است که ما ویژگیهای این نشانهها را آن گونه که میدانیم،مشاهده میکنیم،و براساس چنین مشاهدهای،و به واسطهء فرایندی که با«انتزاعی»نامیدن آن مخالفتی ندارم،به سمت گفتههایی هدایت میشویم که آشکارا ممکن است خطا باشند،و بنابراین از جهتی قطعا برای آن چه باید ویژگی همهء نشانههایی باشد که خرد«علمی»از آنها استفاده میکند،یعنی خردی که قادر به یادگیری از تجربه است،ضروریاند.
در اینجا مقصودم از«ایده»نوعی معنای افلانونی است،که در گفتار روزمره بسیار آشناست؛مقصودم همان معنایی است که وقتی میگوییم،کسی ایدهء کسی دیگر را دریافته است، یا مثلا وقتی میگوییم کسی آن چه را در گذشته به آن میاندیشیده است به یاد میآورد،در واقع ایدههایی را به یاد میآورد،و یا وقتی کسی به اندیشیدن دربارهء چیزی ادامه میدهد،مثلا برای یک دهم ثانیه،تا جایی که آن اندیشه در طی آن زمان در توافق با خود باشد،یعنی محتوایی مشابه داشته باشد،میگوییم این هردو یک ایدهاند،و در هیچ لحظهء بینابینی ایدهء جدیدی نیست،در نظر داریم.
زیرا یکی از ویژگیهای بر جستهء متمایز کنندهء شمایل آن است که با مشاهدهء مستقیم آن میتوان حقایقی دیگر را در ارتباط با موضوع آن کشف کرد،حقایقی بیش از آنچه برای تعیین ساختار آن کفایت میکند و بنابراین،به وسیله دو عکس میتوان نقشهای کشید و غیره،نشانهای قراردادی یا یک نشانهء عام دیگر یک موضوع را در نظر بگیرید؛برای استنتتاج حقایقی بیش از آنچه آن نشانه آشکارا به آن دلالت میکند،در همهء موارد لازم است تا شمایلی را جایگزین آن نشانه کنیم."