خلاصه ماشینی:
"فرزاد مرادی داستان شبیه گزارشی است که به کمک راویان متعدد بیان میشود و از دیدگاه زبان داستان میتوان گفت نویسنده از واژگانی غنی برخوردار است که توانسته به خوبی از این واژهها و اصطلاحات بهره بگیرد.
در رمان «کلیدر»محمود دولت آبادی،نویسنده آن قدر به فرهنگ و زیست بوم منطقهی سبزوار نزدیک میشود و آنقدر از زبان و اصطلاحات آنها بهره میگیرد که خواننده در اواسط داستان دیگر با این زبان و اصطلاحات آشنا شده و به آن کاملا نزدیک میشود.
این اثر یک وجه بیرونی دارد که شامل تکنیک به کار رفته در آن است،از جمله:زاویه دید،بهکارگیری راویان متعدد و حادثهی تاریخی داستان که پنج سال بعد از کودتای رضا خان را نشان میدهد،و مقاوت و سرکشی و حرکتی که منطق درست ایل است و ایل نمیتواند ساکن بماند.
اینجا دیگر روایت نیست،بلکه خود نویسنده است که ما متوجه نمیشویم این نویسنده کی وارد داستان میشود.
زبان گفتاری که به روایت راویان متعدد داستان به کار گرفته میشود و زبان ادبی و تصویری شعرگونه که در خدمت ساخت نمادین داستان است.
ماجرای داستان از آنجا در ذهن من شکل گرفت که در سال 5531 سفری به ایل قشقایی داشتم و متوجه شدم که ایل اصلا آن تصویری نیست که ما به صورت سنتی و کارت پستالی در ذهنمان داریم.
متوجه شدم که برای نوشتن رمانی راجعبه ایل،ایل قشقایی بهتنهایی نمیتواند دستمایهی این کار شود،بلکه از زندگی ایل بختیاری نیز که مهمترین عامل اقتصادی ما یعنی لولههای نفت که از آنجا عبور میکند و همواره با سرکوب عامل استعمار از یک طرف و عامل دولت مواجه بوده و تاریخ گستردهتری از ایل قشقایی داشته،هم باید بهره جست."