خلاصه ماشینی:
"و همه زنانی که معشوقه ازلی و بیکم و کاست نمیتوانند باشند)و توسعه حجم مادی آن از طرف دیگر(اضافه کردن چوبها برای بزرگ کردن اتاقها)،دو زاویه دید متفاوت از نگاه یک راوی برای اثر ایجاد میشود.
نام رمان که از چهار واحد معنایی تشکیل میشود،کشمکش میان مرگ-زندگی و نور-ظلمت را(ثنویت در دو زاویه دید و در دو محور اصلی زمان و هویت)در خود دارد.
4-سایه:راوی در«همنوایی شبانه ارکستر چوبها»سایهای است که زمان حال و آینده و گذشته برای او به هم گره خورده و نمیداند کدام واقعه مربوط به زمان حال است و کدام مربوط به آینده.
روحیات این سایه،تنهایی،مالیخولیای زندگی او روایت دیگری است از راوی بوف کور، گویی بوف کور بار دیگر در عرصهی دیگر روایت میشود.
پیل گریم به سیاره ترالفامادوریها میرود که در آنجا زمان خطی نیست و در یک آن زمان حال و آینده و گذشته با هم وجود دارند و یک شخص همه این زمانها را با هم زندگی میکند.
در«همنوایی شبانه ارکستر چوبها»به بیماری«وقفههای زمانی» اشاره میشوند،همانگونه که پیل گریم در«سلاخخانه شماره پنج»زمان را از دست میدهد،و در عین مردگی،زنده است و در عین کوچکی،بزرگ است و زندگی در ابعاد مختلفی به صورت چندزمانی برای او ادامه دارد:«تمام لحظات گذشته،حال و آینده همیشه وجود داشته و وجود خواهند داشت.
» (همنوایی شبانه ارکستر چوبها،ص 64)،یعنی عبور از خود و رسیدن به معشوقی از جنس کمال،بیماری خود ویرانگری از خصوصیات راوی بوف کور نیز هست.
فاوست مورنائو1 خطاب به راوی میگوید:«شما مرتکب چندین فقره قتل شدهاید!»(همنوایی شبانه ارکستر چوبها،ص 64)،که این قتل باز به مسأله هویت،خودویرانگری و عنصر اصلی سایهبودگی مرتبط است."