چکیده:
نوستالژی به معنای غمی است که بنا به دلایلی گریبانگیر شخص میشود؛ به طوری که هر فرد از افراد جامعه ممکن است به این روانپریشی دچار شود.در این مقاله پس از تعریف واژهء نوستالژی از نظر ریشه و ارائهء دیدگاههای روانشناسان،عوامل ایجاد این پدیده بررسی میشود.ابتدا موضوعات نوستالژی و خاطره،نوستالژی و رمانتیک،و نوستالژی غم غربت به صورت جداگانه بررسی میشود؛سپس به سخن و فکر عراقی و تأثیر این عوامل در روحیهء وی پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"عراقی هدفی بزرگ،که همانا کمال بود، داشت؛ناگزیر همواره در ترس و تشویق به سر میبرد و از طرفی،از آنجایی که نیل به کمال به راحتی برای هرکسی امکانپذیر نیست و با شکستها و سختیها همراه است،همین شکستها و سختیها نوعی غم و اندوه را آویزهء روح وی میکرد: مرا سودای تو تا در سر افتاد ز غم در گردن دل چنبر افتاد (0282) عراقی از محرم اسرار جانان نبودن،سخت غمگین است و از نامحرمی خویش گریان: نشد جان محرم اسرار جانان بر آن محروم نامحرم بگرییم تن بیمار ما درهم شد از غم بر آن بیچارهء درهم بگرییم (8341 و 93) دل عراقی همواره گرفتار غم عشق محبوب است،با آن خوگر شده و تنها غمگسار او غم محبوب است: دلی دارم گرفتار غم تو ندارد جز غم تو غمگساری چنان خو کرده دل با غم که گویی به جز غم خوردن،او را نیست کاری (9642 و 07) عراقی در غزلی با مطلع کشیدم رنج بسیاری دریغا به کام من نشد کاری،دریغا که ردیف آن نشانگر غم و اندوه شاعر است،زبان به شکوه میگشاید؛از رنج و سختی مینالد؛از رنجهای حاصل از دوری از وطن و رنجهای فراق از محبوب،از خوشیهای دنیا که دور از نکتب نیست و از بیوفایی یار،بیمهری و فراق او که باعث همهء غمهای اوست و از گذر عمر و ندیدن رخ دلدار شکوه میکند."