چکیده:
سازمانها به منظور استفاده از دانش باید به سرعت در فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش موازنه ایجاد کنند.عموما برقراری چنین موازنهای نیازمند ایجاد تغییرات در فرهنگ سازمانی، فناوری و فنون است.مقاله حاضر حاوی مباحثی درباره چیستی مدیریت دانش و همچنین چگونگی زمینهسازی کاربرد آن در سازمانها میباشد.بدین منظور سعی بر آن نمودهایم تا با ارائه مطالبی پیرامون تعاریف مدیریت دانش از جهات مختلف،چالشهای مدیریت دانش و همچنین مؤلفهها،عناصر،فرایندها،اهداف،عوامل موفقیت و عدم موفقیت آن و نیز تشریح مدلهای مختلف مدیریت دانش،به چگونگی عملیاتی کردن مدیریت دانش در سازمانها دست یابیم.
خلاصه ماشینی:
"سازمانهای نوین میدانند که: 1)بخش عمدهای از سرمایههای علمی آنان به صورت دانش ضمنی (دانشی که از طریق تجربه و ضمن کار به دست میآید و به صورت مستند نوشته شده در نیامده است)در دسترس آنان است که این شکل دانش بایستی بیشتر از سوی سازمان مورد حمایت قرار گیرد.
ضرورت توجه به ویژگیهای خاص هر کاربر: سیستمهای سنتی مدیریت دانش معمولا به ویژگیهای خاص هر کاربر توجه نمیکنند ولی سیستمهای جدید باید سعی کنند که یک درک عمیق از کاربر به دست آورند که این فهم میتواند در برگیرنده نقش فرد در سازمان،شایستگیهای فرد،سبک شناختی و علایق و انگیزههای او شود.
فرایند مدیریت دانش چرخه دانش و یا به عبارتی،فرایند مدیریت دانش از چهار بخش اصلی تشکیل شده است: در مرحله اول میباید دانش موجود در سطح سازمان و موانع آن(اعم از دانش صریح و ضمنی نزد افراد،بانکهای اطلاعاتی،مستندات)مورد شناسایی واقع شده و سپس اخذ و کسب گشته به صورت مناسبی ذخیرهسازی گردد.
سازمانها میتوانند عوامل زیر را به عنوان راهنمای موفقیت در کاربرد ابتکار مدیریت دانش مورد استفاده قرار دهند: *وجود رهبران یا قهرمانان دانش،رهبر دانش شخصی است که به طور فعال برنامه دانش را خلق میکند و به جلو سوق میدهد *خلق فرهنگی که نوآوری و یادگیری و سهیمسازی دانش را تشویق کند*تسریع عمل یادگیری و انتقال دانش*ایجاد درک مشترک از مأموریتهای سازمان*وجود طرح روشن که ارتباط بین دانش با منافع آن را نشان دهد*بصیرتهای جذاب و جالب*زیر ساختهای تکنولوژی مناسب *در دسترس قرار دادن اطلاعات،دانش و متادانش برای کارکنان به منظور انجام کار کیفی و تحقق پارادایم خدمت."