خلاصه ماشینی:
"لذا بر این اساس،لازم دانستم که این مساله را از دیدگاههای مختلفی که مورد بحث قرار میگیرد،بررسی کنم و این حقیقت را اثبات نمایم که مسأله ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران،بر اساس آرای جمهور از نظر شکلی و بر اساس اسلامی بودن از نظر محتوایی،هیچ گونه مغایرتی با سایر نظامهای حقوقی و مقررات بین المللی ندارد و هرگز اصول قانونگذاری،قانونمندی،عدالت و آزادیهای قانونی را زیر پا نگذاشته و نسبت به آنها بیاعتنا نیز نبوده است.
آیا طرح این اشکال،موجب آن نمیگردد که هیچ کشوری،یا حاکم و رئیس جمهور نداشته باشد و یا اینکه برای احراز پست ریاست جمهوری،از افراد مختلفی که در تمام مسائل تخصص داشته باشند،کاندید شوند؟ چرا ما وقتی نوبت به فقها میرسد،این مسأله را مطرح میکنیم؟باید ببینیم مقصود چیست؟ بدیهی است نظر آنان اینست که فقیه شایستگی تصدی حکومت را ندارد،اما دیگران دارند!اما در این مسأله بحثی نداریم که واقعا اگر فقیهی شایستگی نداشته باشد،نباید حکومت کند اما در عین حال نیز معتقدیم که هر کسی که شایستگی حکومت را ندارد،نباید حکومت کند؛حال نه فقیه،و نه مهندس،نه اقتصاددان،نه حثو قدان و نه...
چرا که مگر نه اینست که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و امرهم شوری بینهم» ؟منظور از این همه روایتهای موجود،راجع به مشاوره در امور چیست؟ در نظام جمهوری اسلامی،مقصود از ولایت فقیه آن نیست که فقیه در مسائلی که تخصص ندارد،تصمیم بگیرد بلکه فقیه با مسؤولین و متخصصین نظام مشورت میکند و از ایشان میخواهد که در رشته تخصصی خود،بررسیهای لازم را مبذول دارند و نظر آنان را مورد عمل قرار دهند و این نیز روشی است که البته در تمام دنیا متداول و معمول است و فرد فقیه یا غیر فقیه در این امر،تفاوتی ندارند."