چکیده:
میتوان ما بین چهار معنای کلی از قانون اساسی تمایز قایل شد.که این چهار معنی عبارتند از:مثبت،مطلق،کارکردی،ابزاری.درک امروزین ما از چیستی قانون اساسی تا حد زیادی متکی به ایجاد آن در قالب روند دستورگرایی است.
دو نهضت مهم در رابطه با دستورگرایی وجود دارند:یکی جنبش جمهوریخواهانه و دیگری جنبش لیبرالیسم.این مقاله زوایای گوناگون دو جنبش فوق در مورد دستورگرایی را مورد بررسی قرار میدهد.نویسنده بر این اعتقاد است که حکومتهای فعلی در قالب قوانین اساسی خود از پارادیمهای جنبشهای لیبرالیسم و جمهوریخواهانه بهره میبرند.
خلاصه ماشینی:
"درکی که ما از چیستی قانون اساسی دارمی تا حد زیادی به ساختارهایی که دستورگرایی قرن نوزدهم بنا نهاده و همینطور به محدود کردن قانون اساسی به یک سری از روابط پیچیده با دید و (*)-عنوان مقاله به انگلیسی: Richard Bellamy and Dairo Castiglione(eds),ááThe Political From of the Constitution:The Seperation of Powers,Rights and Representative Democracy'''' منبع: Constitutionalism in Transformation:European and Theoretical Perspectives,(Blackwell Publishers,1996),pp.
زیرا معلوم نیست که آیا این تمایز قصد دارد به عنوان بخشی از بحث ویژه درباره دولت خوب باشد یا به عنوان معیاری تجربی در تفاوت میان اشکال مختلف دولت بکار رود و همین دوگانگی در پولیتیا(Politeia) نزدیکترین مفهوم یونانی به قانون اساسی وجود دارد که اغلب در معانی"حکومت آنگونهکه هست به کار برده میشود"27اما همچنین به رژیمهای سیاسی با مشخصههای خاص متعارف ارزش شناسانه (26)- Since much of the discussion in this section is about the history of constitutionalism,Ihave kept to the tradidtional,gendered,terminoligy.
قابلیت اجتماعی بودن به عنوان شرط زندگی بشر و انسان را به عنوان حیوانی که نیازمند یک صاحب است،میداند در چنین شرایطی انسانها تقسیم میشوند بین اعتقادات معقولشان که قانونی بر آزادی همه محدودیتها را تحمیل میکند را لازم میداند و ذات خودخواهیشان که آنها را مجبور میکند همان قانون جهانی که یک قدرت برتر لازم دارد این است که باید ذاتا درست و درهرحال یک انسان باشد.
71 از نظر منتسکیو اشکال دائمی رژیمهای سلطنتی نمونه دولت اعتدالی را ارایه میکنند که مشخصههای اصلیشان حضور قوانین(که اطمینان میدهد مردم میتوانند واقعا آنچه را که قوانین اجازه میدهند،انجام دهند)72و تفکیک قوا به عنوان کنترلی بر وسوسه طبیعی حاکمان برای سوء استفاده از موقعیتشان(این آنچه را که منتسکیو آنرا آزادی قانونی نامیده ضمانت میکند)است."