خلاصه ماشینی:
"ما در«خان الصعالیک» نیستیم!»5 بیرون آوردن طلا از زمین شیخ کلینی به سندش چنین نقل کرده است: ابو هاشم جعفری گوید:از نیازمندی خود به امام عسکری علیه السلام شکایت کردم،حضرت با تازیانهاش به زمین کشید و به گمانم با دستمالی روی آن را پوشانید و پانصد اشرفی بیرون آورد و فرمود:«یا أبا هاشم خذ و أعذرنا؛ای با هاشم!بگیر و ما را معذور دار(که مقدار آن کم است یا دیر به تو رسید)».
شگفتزده شده با خود میگفتم:این شخص که در مدینه به دنیا آمد و تا[پدرش]امام هادی علیه السلام وفات کرد،پیش کسی نرفت و کسی او را ندید[که پیش وی درس بخواند یا با اهل زبانهای دیگر گفتگو کند]!من این موضوع را در دل داشته و با خود گفتگو میکردم،که حضرت به من روی کرد و فرمود: «إن الله تبارک و تعالی بین حجته من سائر خلقه بکل شیء و یعطیه اللغات و معرفة الأنساب و الآجال و الحوادث و لو ذلک لم یکن بین الحجة و المحجوج فرق؛7همانا خدای تبارک و تعالی حجت خود را با سایر مردم در همه چیز امتیاز بخشیده و شناخت زبانها،نسبتها، مرگها و پیشآمدها را به او عطا فرموده و اگر چنین نبود،میان حجت خدا و مردم(امام و مأموم)فرقی نبود».
نشستم و قرض خود را حساب کردم،بعد شمش طلا را وزن نمودم،دیدم با همان قرض برابر است بدون کم و زیاد، سپس هزینه زمستان را از هرجهت در نظر گرفتم،برایم روشن شد که اگر بخواهم نه زیاده روی کنم و نه سختگیری،چه مقدار لازم است،بعد شمش نقره را وزن کردم،دیدم بدون کم و زیاد برابر با همان مبلغی است که پیشبینی کرده بودم!31 ه)ابو هاشم گوید:از امام عسکری علیه السلام شنیدم که میفرمود:«إن فی الجنة لبابا یقال له المعروف و لا یدخله إلا أهل المعروف؛بهشت دری دارد که آن را«باب معروف»میگویند،و جز اهل نیکی و احسان کسی از آن در وارد نمیگردد»."