خلاصه ماشینی:
"اگر واژگان دخیل از عربی در فارسی را بررسی کنیم درمییابیم که اغلب معنی و مفهوم واژهء عربی غیراز آن است که در زبان اصلی دارد،و نیز پویایی خاص زبان فارسی با پیوندهای پیشوندی و پسوندی و میانوندی خود باعث دگرگونیهای اساسی در واژگان غیر فارسی شده است،که این مسأله در عربی با تعریب و سایر فنون معربسازی که اصطلاحا به اشتقاق کبیر معروف است انجام میگیرد.
کتبی که برای تعلیم زبان عربیدر سطوح دورههای راهنمایی و دبیرستان ارائه شدهاند،در نهایت چه هدفی را دنبال میکنند؟آیا کتاب اول به نحوی در کتاب دوم تکرار میشود؟آیا در مجموع ارتباط بین کتابها وجود دارد؟و آیا چه مفاهیم اندیشهای در قالب کلمات به توالی در کتب آورده شدهاند؟آیا این توالی همخوانی دارد و یا اجتماع متناقضات است؟ به نظر بنده لازم است که اول این واژگان بنیادی در تفکر و تکلم زبان شناسایی شود و روی برگههایی نشوته شود و سپس به تدریج در ضمن جملات گسترش یابد و واژگان دیگر به ضرورت گسترش،با آن کلمات همراه گردد،تا واژه به تدریج از معنی اصلی و موضوع لهی به طرف معانی انتزاعی و کتابی و استعاری پیش برود.
برای روشن تر شدن موضوع،میتوان گفت که:هرچند که دو زبان فارسی و عربی و یا فارسی و ترکی باهم پیوند ساختاری و ریشهای ندارند؛ولی دارای پیوندهای فرهنگی و اندیشهای و لغوی فروان هستند،که کمک زیاد به سهولت انتقال به زبانآموز میکنند و محقق و برنامهریز باید با آگاهی کامل از این مشترکات کار خود را بنیان نهد."