چکیده:
روابط ایران و عثمانی به رغم استمرار و گسترهء زمانی آن بیش از پنج سده و اشتراکات فراوان فرهنگی،تاریخی و دینی دو کشور همسایه از مقولاتی است که از نظر تحقیقات اصیل و پرمغز به سان طفلی نوپاست که به تازگی قدم در راه نهاده است.آنچه از روابط ایران و عثمانی در نگاه نخست برداشت میشود،شرح جنگهای خونین دو همسایهء پرتوان است که هریک سعی میکردند با توسل به ایدئولوژی خاص خود طرف مقابل را به زانو درآورند.چنین چشماندازی بیشتر از وقایعنامههای ایران و عثمانی ناشی میشود که به تحقیقات تاریخی هم سرایت کرده است.با بررسی تحقیقات انجام گرفته در این حوزه چنین به نظر میرسد که حجم مطالعات مربوط به روابط ایران و عثمانی نه تنها در عرصه تاریخنگاری سیاسی،بلکه در دیگر عرصهها چون تاریخ اقتصادی،تاریخ اجتماعی و فرهنگی فوق العاده اندک و ناچیز است.واقعیت آن است تا یک سنت پژوهشی قویم و فرانگر در این عرصه چهره نبندد،تکنگاریها و مطالعات موردی نمیتواند چندان راهگشا باشد.
با توجه به چنین نقصانی،مطالعه و تبیین نظری روابط ایران و عثمانی در چهارچوب متد علمی و تبیینگر از ضروریات این حوزه مطالعاتی است.لذا مقوله نظری«الگوی روابط شرقی-اسلامی»که موضوع مقالهء حاضر است تلاشی در همین راستا است که میکوشد با تعریف ایستارها و الگوهایی،که از بطن این روابط برخاستهاند به ترسیم چهارچوب و ساختار روابط ایران و عثمانی بپردازد و مؤلفههای این روابط را در دو مقولهء همگرایی و واگرایی بررسی و تحلیل کند.پژوهش حاضر تلاشی کوچک است برای نظاممند و عینی کردن مباحث مربوط به روابط ایران و عثمانی به دور از هرگونه تعمیم ناروا و صرفا در سایه حقایق برآمده از تاریخ.
خلاصه ماشینی:
"دربارهء هریک از این دو مؤلفه توضیحاتی ارائه میشود:الف-مؤلفهء سیاسی همگرایی هرچند متنزل ایران و عثمانی در این دوره معطوف به عصری است که استعمار اروپایی سراسر جهان را عرصهء تکاپوهای استعماری خویش قرار داده بود و ایران و عثمانی به عنوان دو دولت بزرگ جهان اسلام بر اثر رقابت و سلطهء قدرتهای اروپایی در نهایت ضعف و سستی به سر میبرند و درگیر مسائل و مشکلات پیچیده و بغرنجی بودند و بقای آنها در هالهای از ابهام قرار داشت.
ایران و عثمانی در این دوره تشریفات لازم را در حق یکدیگر کاملا رعایت میکردند و نشانهای مختلف برای صاحبمنصبان و سفرای یکدیگر ارسال میکردند:مانند نشان اول شاهنشاهی برای سفیر فوق العادهء عثمانی در ایران،محمد ربیع پاشا و نشان مجیدی به محسن خان سفیر ایران در استانبول (Ko?pru?lu?,197:140) ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه طی دیدارهای خود از استانبول بر گسترش روابط دوستانه و حفظ رشتهء اتحاد و الفت شیعه و سنی تأکید میکردند،اوج این سیاست مذهبی را در اندیشهء اتحاد اسلام میتوان دید که به فراگیرترین نیروی عقیدتی در امپراتوری عثمانی تبدیل شد و دولتمردان و اندیشمندانی از ایران هواخواه آن شدند و معتقد بودند:«این دو پادشاه اسلامیان پناه نباید بگذارند این رشتهء اتحاد شیعه و سنی که ریشهء حیات پلتیکی مسلمانان است پاره شود.
در مقام مقایسهء ساختار اجتماعی-سیاسی ایران و عثمانی گفتنی است در عثمانی بخش بزرگی از اتباع سلطان غیرمسلمان بودند و مسئلهء شرق مناقشهای دیپلماتیک در سدهء نوزدهم و اوایل قرن بیستم در سطح قدرتهای اروپایی بود که از حمایت دول اروپایی از دولت عثمانی و اقلیتهای قومی و مذهبی ساکن امپراتوری تا تجزیه و فروپاشی قلمرو سلطان را دربر میگرفت؛لذا از این جهت امپراتوری عثمانی جاذبهء چندوجهی برای بیشتر دولتهای قدرتمند اروپایی مانند انگلیس،روسیه،فرانسه و اتریش داشت."