خلاصه ماشینی:
در بخش دیگری از این کتاب،هوگو خشم و نفرت خود را متوجه کاخالیزه30،محل استقرار امپراطور و درباریان میکند و در حالی که تاریخ را مخاطب قرار میدهد،امیدوار است که سرانجام روزی وارد این کمینگاه خائنان به ملت خواهد شد و رازهای نهفتهء دهشتناک آن را برای مردم کشورش برملا خواهد کرد: "آری،ای تاریخ،بالگدی که به در این کاخ خواهم زد،همراه تو وارد آن خواهم شد!یقهء تمام مسببان سوء قصدها را در حال ارتکاب جرم خواهم گرفت.
یک سوی او کباب شده است،اکنون هنگام آن رسیده است ک او را روی سیخ برگردانم"41 هوگو اشعار این دیوان را به هفت کتاب(بخش)تقسیم کرده و شش کتاب را به عنوان استهزا،با یکی از ادعاهای شعارگونهء امپراطور در زمینهء وضع اجتماعی کشور،معنون ساخته است:"جامعه نجات یافته است"، "نظم برقرار شده است"،"خانواده اصلاح گردیده است"،"دین مورد تکریم قرار گرفته است"، "قدرت منزلت یافته است"،"ثبات تأمین شده است".
"49 ویکتور هوگو با این زمینهء فکری دربارهء کودکان،جریان قتل پسر بچهء هفتسالهای را که در چهارم دسامبر 1851 در بحبوحهء درگیریهای کودتا مورد اصابت گلولهء سربازان لوئیناپلئون قرار گرفته است،در یک شعر تأثرآور با عنوان"خاطرهء شب چهارم"توضیح میدهد و این واقعه را ننگینترین آدمکشی توسط امپراطور تلقی میکند: " دو گلوله به سر کودک اصابت کرده بود.
(2)- "Le siecle de Victor Hugo" (3)- Madame de stael (4)- Cromwell (5)-اگر چه مکتب رمانتیسم در قلمرو ادبیات،در سال 1843 با شکست نمایشنامهء بورگراوها "Les Burgraves" ،نوشتهء ویکتور هوگو رو به زوال گذاشت و از سال 1850 رئالیسم جای آن را گرفت و مکاتب ادبی دیگری نیز پس از آن ظهور نمود،اما هوگو تا پایان عمر و دلبستگی خود را به مکتب رمانتیسم حفظ کرد.