خلاصه ماشینی:
"اما همانگونه که میدانیم: یک دو روزی پیش و پس شد ورنه از جور سپهر بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت اگر ناصر الدین شاه در حین مستی و نامردانه دستور کشتن صدر اعظمش را صادر کرد، صدر اعظم بعدی او،امیر اتابک نیز-که با مداخلهء مستقیم وزیر مختار روس،و به رغم میل باطنی شاه مستبد،لقب صدارت عظمی گرفته بود(ص 07)،با مهارت تمام،ترتیب قتل او را در پنجاهمین سال سلطنت،به دست میرزا رضا کرمانی داده است.
در خلال این مبحث نقطهء عبرتآموز اینکه فروغی و ساعد،باتوجه به مصالح ملی آن روز ایران و به سائقه میهنپرستی،پیشنهاد ریاست جمهوری را از سوی دولتهای انگلیس و روس نمیپذیرند،اما سپهبد زاهدی به انگیزهء نفع زودگذر شخصی از استفاده از این فرصت صرفنظر میکند و بعدها به دوستی محرمانه میگوید: «...
اینک اسناد معتبری در این کتاب ثابت میکند که دستکم دو تن از آنان، به رغم ابراز عبودیت در برابر رضاشاه،بیشک با بیگانگان نیز سروسری داشته،در خفا گوش به امر و نهی آنان سپرده بودند،از اینروست که وقتی رازشان پیش حریف فاش میشود،هم از سوی دربار انگلیس،و هم از مقامات همسایهء شمالی دست وساطت و پادرمیانی برای رهایی آنان دراز میشود.
(ص 451)و برای چندمین،ثابت میشود که: ناجوانمردی است چون جانوسپار و ماهیار یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن در فراز و فرود وقایع تاریخی سالهای اخیر ایران،نیمهء اول دههء بیست،سالهای پراندوه و نکبتباری است،در آن سالها،بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم،نیروهای اشغالگر روس در ایران جا خوش کرده و خیال ترک کشور را ندارند."