چکیده:
به ویژه در تمثیلهای نمادین او در مثنوی،ردیابی و بررسی شده است. به این ترتیب که نخست،با مراجعه به متون نوین روانشناسی،تعریف یا توضیحی اجمالی از هریک از مفاهیم مورد بررسی ارائه گردیده و سپس به استناد شواهد مستخرج از آثار مولانا،از طریق تطبیق و مقایسه،به بررسی وجوه تشابه(و احیانا وجوه افتراق)آنها پرداخته شده است.در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را میتوان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبههای روانشناختی رفتار انسان توجه کرده باشد؛تا آنجا که در جایجای آثار منثور و منظوم او،به ویژه در مثنوی معنوی،تحلیلهای عمیق روانشناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر«فرافکنی»،«توجیه»(دلیل تراشی)، «خودفریبی»،«ضمیر ناخودآگاه»،«تقابل بخشهای مختلف شخصیت»، والایش»(تصعید)و امثال آن...به کرات مشاهده میشود.در این میان، آنچه به خصوص معرف نبوغ استثنایی و شایان تحسین این متفکر سترگ است،ژرفنگری و نازکاندیشی او در بررسی و تحلیل پیچیدگیها و تضادهای روح آدمی و سختکوشی وی برای راهیابی به خفایا و تاریکخانههای شخصیت انسان است.ازاینرو،مبالغه نیست که مولانا را یکی از پیشگامان«روانکاوی»،به مفهوم عام کلمه،تلقی کنیم. در این مقاله،انعکاس چندین مفهوم جدید روانشناختی در آثار مولانا،
خلاصه ماشینی:
"چند مفهوم روانشناختی در اندیشههای مولوی احمد کتابی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چکیده در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را میتوان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبههای روانشناختی رفتار انسان توجه کرده باشد؛تا آنجا که در جایجای آثار منثور و منظوم او،به ویژه در مثنوی معنوی،تحلیلهای عمیق روانشناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر«فرافکنی»،«توجیه»(دلیل تراشی)، «خودفریبی»،«ضمیر ناخودآگاه»،«تقابل بخشهای مختلف شخصیت»، والایش»(تصعید)و امثال آن...
چون گذشت آن مجلس و خوان کرم دست او بگرفت و برد اندر حرم قصهء رنجور و رنجوری بخواند بعد از آن در پیش رنجورش نشاند (همان،201-39) طبیب الهی،پس از مشاهدهء چهرهء بیمار و گرفتن نبض و دیدن قاروره1و ملاحظهء سایر علامتها و نشانهها،به این نتیجه میرسد که همهء درمانها و تجویزهای دارویی پزشکان قبلی،به دلیل غفلت از احوال درونی بیمار،یکسره اشتباه بوده و در نتیجه به جای بهبود بخشیدن به مریض،موجب وخامت روزافزون حال وی شده است: رنگ و رو و نبض و قاروره بدید هم علاماتش هم اسبابش بدید گفت:هر دارو که ایشان کردهاند آن عمارت نیست،ویران کردهاند2 بیخبر بودند از حال درون استیعذ و الله مما یفترون3 (مثنوی،501/1-301) در اینجا،مولوی به نکتهای اساسی اشاره میکند که در دانش پزشکی و روانشناسی امروز از مسلمات و بدیهیات به شمار میرود و از قضا در آثار فروید نیز مکرر به آن تأکید شده است:بسیاری از بیماریهای ظاهرا جسمانی مبدأ و منشاء روحی دارند یا دستکم به شدت متأثر از عوامل روانیاند."