چکیده:
«پری»در ادبیات کتبی و شفاهی،موجودی نیکخواه،زیبا و فریبا معرفی شده است.به رغم زیبایی و ظرافت میتواند به اهمریمن و دیو بدل گردد. دشمن اصلیاش دیوان و جادوان و ساحراناند.شاعران باستان زیبارویان را به«پری»تشبیه کردهاند.عنصری معشوقش را پریزاد پریروی پریچهرهء پری-پیکر توصیف میکند،و حافظ«حور»و«پری»را در بهشت اسلامی برابر و در کنار هم میبیند.در ادبیات حماسی،پریان همراه دیوان و جانوران و پرندگان در شمار لشکر شاهان پیش از تاریخاند.این مقاله به بررسی ویژگیهای پریان در غزلهای مولانا در کلیات شمس میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"از عشق شاه پریان،چون یاوه گشتم ای جان از خویش و خلق پنهان،گویی پرینژادم (بیت 59671) ای رشک ماه و مشتری،با ما و پنهان چون پری خوشخوش کشانم میبری،آخر نگویی تا کجا (بیت 851) تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم دیو نیام،پری نیام،از همه چون نهان شدم (بیت 12941) ای بسا جان سلیمان نهان همچو پری که به لشکرگهشان مور نمیآزارند (بیت 0018) در کتاب کوچه آمده است که:جنیها معمولا شبها پیدایشان میشود و به اشکال گوناگون درمیآیند،و نیز به نقل از رستم التواریخ(ص 03)مینویسد:هر حیوانی چه بنی آدم،چه غیر بنی آدم،که جزء ناریاش بیشتر میباشد،چالاکی و چستی و حرکتش بیشتر است،و بنی جان(اجنه)چون از دو رکن عالی که آتش و باد باشد مخلوق میشوند،بدان سبب لطیف و خفیف میباشند به چشم بشر دیده نمیشوند،مگر در جسم او حلول نمایند.
مولوی نیز در کلیات شمس برین باور تکیه دارد که پریدیده دیوانه میشود: پریزادی مرا دیوان کردست مسلمانان که میداند فسونم (بیت 59951) تا شمع تو برفروخت،دیوانه شدم با صبر،ز دیدن تو بیگانه شدم در روی تو بیقرار شد مردم چشم یعنی که پری دیدم و دیوانه شدم (ج 8،رباعی 1611) ببسته است پری نهانی ای پایم ز بند اوست که من در میان غوغایم (بیت 76281) «پری که تجسمی اسطورهای از ناخودآگاه نفس در نقش زنانهء اوست در زمانی که پارسایی و نریمانی و اخلاق بر جامعهء مردمان چیره شده است،چون نمیتواند آشکارا و بیهراس و شرم،یار و محبوب را از میان یلان و مردان برگزیند،به ناچار در قالب معتقدات اسطورهای که در ذهن بیمارگونهء موبدان ساخته و پرداخته شده است،در جاهای خلوت و تاریک،یا در خواب و وهم بر مردان هرکه باشد ظاهر میشود و زیبایی خویش را بر آنان مینمایاند و آنان را پریزده و پریگرفته میکند."