چکیده:
از آنجا که بیشترین امثال مولانا به مثنوی مربوط است،تنها امثال مثنوی را برگزیدیم.این تعداد مثل از مولانا و کاربرد آنها نزد مردم نشانگر عمق نفوذ کلام الهی و عرفانی مولانا در ذهن،زبان و ضمیر مردم است.شاعران و نویسندگان فارسی،هر یک به فراخور زمینههای فرهنگی و ادبی خود،از ضرب المثل به طریق ارسال مثل بهرهگیری کردهاند.برخی شاعران تأثیرگذار ادب فارسی نیز که کلام آنها در حکم ضرب المثل درآمده و امثال منظوم فراوانی از خود در گنجینهء زبان و ادب فارسی به یادگار مانده است.یکی از شاعران بزرگ مولانا جلال الدین است که هم بسیاری از مثلهای فارسی را به طریق ارسال مثل در شعر خود به کار برده و هم تعداد زیادی از ابیات و تمثیلهای او زبانزد عام و خاص شده است. در این مقاله کوشیدهایم حدود پانصد مثل از هر دو نوع را استخراج و به ترتیب الفبایی بیاوریم.انتخاب این مثلها براساس شهرت،ضبط و درج آنها در کتابهای معروف امثال،نظیر امثال و ح کم دهخدا،دوازده هزار مثل فارسی شکورزاده،فرهنگ امثال سخن انوری و مانند آن بوده است؛ و الا ابیاتی که قابلیتهای بالای مثلی دارند یا حکمتی استوار در آن طرح شده است در مثنوی کم نیستند.این تعداد آنهایی هستند که به شهرت بیشتری رسیدهاند.
خلاصه ماشینی:
"این دسته نمیتواند ارسال المثل باشد و خود بیت یا مصرع در حکم مثل است،برای نمونه: چونکه با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد (مولوی،9631:ص 993) گفت آسان گیر بر خود کارها،کز روی طبع «سخت میگردد جهان،بر مردمان سختکوش» (حافظ،0831:ص 391) جفاپیشگان را بده سر به باد «ستم بر ستم پیشه عدل است و داد» (سعدی،1831:ص 08) آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا (شهریار،6631:ص 481) چشم را باید شست،جور دیگر باید دید (سپهری،6631:ص 912) ضرب المثلها در شعر شاعران با نگاهی به آثار شاعران و نویسندگان بزرگ چون مولوی،فردوسی،نظامی، حافظ و سعدی پی میبریم که این شاعران از ضرب المثل و حکمتهای عام و تمثیل برای بیان اندیشههای والای خود سود جستهاند و این شیوهء بیان خود به صورت شاخصهء سبکی آنان درآمده است،تا آنجا که گاه همین خصیصه در تمامی سبکهای شعر و نثر فارسی،عامل مهمی در شناخت سبکها به شمار میآید.
از چهای کل با کلان آمیختی؟ تو مگر از شیشته روغن ریختی؟ از قیاسش خنده آمد خلق را کو چو خرد پنداشت صاحب دلق را کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نبشتن شیر،شیر جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد (1/462 و 562) البته در میان قصههای مثنوی از فابل(تمثیل حیوانی)نیز سراغ مییابیم،مانند قصهء شیر و خرگوش(1021/1-009)،قصهء هدهد و سلیمان(3321/1-2021)، قصهء شیر و گرگ(5503/1-1403)یا قصهء شتر و اشتر(0343/4-7733)و نیز گاه به داستان مثل هم برمیخوریم؛مانند حکایت مسجد میهمانکش(9593/3- 2293)."