خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) آقای احمدزاده!اسم رئیس علی را که میشنوید،چه احساسی به شما میدهد و چه چیز را برایتان تداعی میکند؟ خیلی جالب است؛من نمیدانم آیا عمدا برای مصاحبه انتخاب شده ام یا نه،همینطوری!؟زادگاه پدر من دلوار بوشهر است.
یادم است که پدربزرگم میگفت: «من در رکاب رئیس علی دلواری جنگیدهام»اوایل این حرف برای من گنگ بود،تا اینکه سریال دلیران تنگستان پخش شد.
خیلی جالب است که در مکاتبات فردریک مابرلی Feredrik maberly در یکی از مکاتبات حکومت سلطنتی هند و سفارت انگلیس در ایران نوشته شده است:«این برای ارتش ما ننگ است که یک سالونیم تمام،یک مشت تفنگچی نگذاشتهاند تا نیروهای ما از بوشهر به سمت شیراز حرکت کنند»یعنی در این دشت مسطح،یک سالونیم بود که راه را برای انگلیسیها بسته بودند و آنها جرأت نمیکردند از سمت بوشهر به برازجان شیراز بروند و مجبور شدند پلیس جنوب ایران را از طریق کرمان و یزد.
شما باید از تاریخ مشروطه رئیس علی را بشناسید،فقط نمیتوان در جنگ جهانی اول این موضوع را بررسی کرد که چطور شد که مردم تفنگ به دست گرفتند.
من تازه از نیروی زمینی به نیروی دریایی سپاه منتقل شده بودم،9 ماهی بیکار بودم،روزی گفتند: کنگرهای قرار است برگزار شود و به خاطر این کنگره درباره شهید رئیس علی دلواری است،ما دوست داریم که شما هم کمک کنید.
داستان رئیس علی،به غیر از این تشبیهسازی که با نهضت عاشورا را دارد و بخش پایانی آن هم به شهادت رئیس علی میانجامد،ولی بههرحال وارث آزادی و آزادگی آن منطقه و مردم منطقه میشود و اسم رئیس علی هم برای یک قرن بعد خودش جاودان میشود و در زمینه جانفشانی در راه وطن شهره شده است."