چکیده:
شهر به عنوان دستاورد حیات جمعی انسان سهم زیادی در روند تکاملی تمدن او داشته است. شهرنشینی در ایران هم که در نتیجه تحولات تاریخی دوران اشکانی و ساسانی شکل مشخص به خود گرفت نقش مهمی در روند تمدنی ایران داشته است.از زمان ساسانیان به بعد شهر و روستا فاصله محسوسی پیدا کرده و شهرها کارکرد مشخصتری به خود گرفتهاند.ساختار زندگی شهری نیز در همین دوره و تحت تأثیر شرایط تاریخی آن صورت مشخص یافته است.از این زمان فرم و ساختار زندگی شهری صورت منسجمیتری به خود گرفته و تحت تأثیر چهار عامل اصلی«کاخ»،«معبد»،«استحکامات» و«بازار»که میتوان آنها را در سه بخش«کهندژ»،«شارستان»و«ربض»معرفی کرد،نمود عملی پیدا کرده است.ساختار زندگی شهری که از اراده حکومتی تأثیرپذیری زیادی داشت البته بعد از مرتبه حکام از نوعی پویایی اجتماعی و اقتصادی برخوردار بود در دوران اسلامی نیز تداوم یافت.باوجوداین فرهنگ و نگرش اسلامی شهرنشینی را تحت تأثیر قرار داد و تا اندازهای بافت و ساخت آن را دگرگون کرد.از این پس شهر ایرانی به لحاظ ساختاری ترکیبی از ویژگیهای عصر ساسانی و ویژگیهای خاص دوران اسلامی را در خودداراست.در هردو دوره ساخت سیاسی حاکم که با نهاد دین نیز ارتباطی تنگاتنگ داشت تأثیر بیشتری بر ساختار حیات شهری میگذاشت و موجب میشد که شهرهای مملکت ایران بیشتر به عنوان یک مرکز سیاسی که کارکرد اداری-اجرایی پر رنگتری داشتند،مطرح باشند.در این مقاله که ساختار زندگی شهری در تاریخ ایران دوره اسلامی تا قرن هفتم هجری مورد بررسی قرار گرفته،روشن کردن ارتباط میان ساخت سیاسی جامعه و چگونگی ساختار حیات شهری مورد نظر میباشد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله که ساختار زندگی شهری در تاریخ ایران دوره اسلامی تا قرن هفتم هجری مورد بررسی قرار گرفته،روشن کردن ارتباط میان ساخت سیاسی جامعه و چگونگی ساختار حیات شهری مورد نظر میباشد.
این ویژگی چندان به اسلام مربوط نبوده است؛منتها در دوره اسلامی تحت تأثیر دو عامل،یکی ظهور قدرتهای بزرگ در جنب نهاد خلافت و علاقه آنها به تمرکز و تمامیت خواهی و دیگر رابطه نزدیک علما و تجار که با قدرت حاکم در ارتباط بوده و در رهبری شهر نقش ایفا میکردند،جریان اخیر تقویت شده و شهر هرچه بیشتر ماهیت سیاسی-اجرایی پیدا کرده است.
(سلطانزاده،1370:82-80) به قدرت رسیدن عباسیان که برخلاف بنی امیه سعی در ایجاد برابری قومی در قلمرو اسلامی داشت و از این نظر نوعی انسجام و هماهنگی میان مسلمانان به وجود آورد،نقش ویژه ایرانیان در به قدرت رسیدن آنها،اتکای ایشان به عناصر ایرانی در امور اجرایی،به کارگیری اندیشههای ایرانشهری در این زمینه،آشنایی تدریجی ایرانیان با اسلام و تعامل آنها با مسلمانان در این فاصله،بن بست نسبی جهانگیری مسلمانان تا این زمان و روی آوردن ایشان به جهانداری،پیدایش حکومتهای محلی در ایران و در کنار آن حرکتهای اجتماعی-سیاسی درون شهری که وضع موجود را بر نمیتافتند،جملگی باعث شدند که شهرنشینی در ایران ضمن پذیرش دگرگونیهای متناسب با ایدئولوژی اسلامی خروج از انفعال فوق الذکر را جستجو کند.
(رشید الدین فضل الله همدانی،1362:1086)صرفنظر از این ویژگیهای نظری(تعریفی)برای تفاوت قائل شدن میان شهر و روستا در قلمرو اسلامی(و به ویژه ایران)به لحاظ اجتماعی و اقتصادی نزدیکی بیشتری میان آنها وجود داشته است."