خلاصه ماشینی:
"19 چو مریم برفت این سخنها بگفت نیاطوس بشنید و کینه نهفت هم از کار بندوی دل کرد نرم کجا داشت از روی بندوی شرم بیامد به نزدیک خسرو چو گرد دل خویش خوش کرد زان گفته مرد نیاطوس گفت ای جهاندیده شاه خردمندی از مست رومی مخواه تو بس کن به دین نیاکان خویش خردمند مردم نگردد ز کیش فردوسی ضمن براءت خسرو مینویسد که اهل خرد دانستند،خسرو به احترام رای قیصر آن جامه را پوشیده است.
23 چو بشنید خسرو برآشفت و گفت که کس دین یزدان نیارد نهفت کیومرث و جمشید تا کیقباد کسی از مسیحا نکردند یاد مبادا که دین نیاکان خویش گزیده سرافراز و پاکان خویش گذارم،به دین مسیحا شوم نگیرم به خوان واژ و ترسا شوم این داستان که از سوی فردوسی به زیبایی ارائه شده است،به گمان بسیار برگرفته از منابع ایرانی بوده که بعضی در صداقت خسرو دوم به آیین زرتشت شک و تردید روا داشته بودند.
هستهء اصلی این داستانهای تاریخی مؤید آن است که نزدیکی خسرو پرویز با پیروان آیین مسیح تا بدان پایه بود که موجبات ناخرسندی محافل زرتشتی ایران را فراهم آورد.
از نوشتهء فردوسی چنین برمیآید که مریم در دربار خسرو پرویز از اعتبار فراوان برخوردار بوده است و همین امر چه بسا سبب رشک و حسد شیرین نسبت به مریم شد و چنانکه در بعضی مآخذ آمده است،سرانجام او را به زهر کشت و سال بعد شیرین در دربار شاهی مقام برتر یافت.
(68)-آیین نسطوری چون با مسیحیت رایج در بیزانس اختلاف و در بعضی موارد منافات داشت،لذا از زمان خسرو انوشیروان و فرزندش هرمزد چهارم مورد حمایت دولت ایران بود."