خلاصه ماشینی:
نخستین دستاورد مهم این نمایش،تلاش برای خلق متنی دربارهی شخصیتی تاریخی است که تاکنون زوایای تاریک وجودش در عرصههای هنر ایرانی ناگفته باقیمانده و کمتر نشانی از آن ست؛ آنگاه گسترش و تغییر در نمایش تاریخی و کوشش در خوانشی چند لایه جدید در نگاه به متن و شخصیتها و در گام آخر ترکیبی بدیع و چشمنواز در صحنهی اجرا با اشرافی استادانه بر همهی عناصر نمایشی صحنه،از بازیها و طراحی لباس-حتی نوع دکمهها-نور و بهخصوص طراحی صحنه،رنگها،موسیقی و...
نمایش«شکار روباه»،در پی قضاوت و تشکیل دادگاه فرضی برای جنایتها و قتلعامهای یک شاه مستبد نیست و نمیخواهد با ارائه سند و مدرکاو را پیشاپیش محکوم کند-هرچند سرانجام او را به شکل تندیس مغموم یک شکستخورده به نمایش میگذارد-بلکه او را مغلوب و مصلوب نفرتی میداند که به ناروا در کودکی بر او اعمال شده است و همه امکانات زندگی را از او سلب کرده است و او در دام یک تناقص روحی-جسمی و احساس بلوغ به بخش مرگخواه وجودش در میغلتد و بخش زنانه و زایندهی وجودش-آنیموس -نمیتواند شکوفایی بیابد و به کویری خشک و تهی بدل میشود تا در شکلی پارانویایی به قلعهی خاموش تنهایی همیشهی خود پناه برد و از دل حقارتها و نداشتههایش،دراکولا و دیوی مهیب زاییده شود که دیگران را دشمن خود میپندارد و قدرت خود را از ترسها و انتقام از دیگران میگیرد.
بخشی از این زایندگی البته در متن ناگفته باقیمانده و آن نقش روشنفکران و اهل کتاب در دل این تاریخ در دبار است و تحلیل رفتار آنها که مجال برای یک اختگی سراسر را مهیا میکنند!نقش زنان در این نمایش را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: نخست خلاء و فقدان مادر در زندگی آغامحمدخان.