خلاصه ماشینی:
"آیا تردیدی هست که پس از سی یا چهل سال بلوچستان میتوانست یکی از زیباترین،مرفهترین و مطلوبترین مناطق خاورمیانه محسوب گردد؟(یا شاید حتی بهتر از خود سوئیس؟)پس چگونه است که ما خود قادر به بهرهبرداری از منابع طبیعی کشورمان نیستیم؟اگر استدلالهای نژادی میتوانست اعتباری داشته باشد(که ندارد)در این مورد فاقد هر نوع کاربردی میبود چرا که مردم ایران و اروپا در مجموع از یک نژاد بوده فرض هرگونه اختلاف ذاتی بین آنان مطمئنا باید باطل اندر باطل شناخته شود.
اگر«سیستم»موجود در بلوچستان یکسره کار«انگلیسیها»نیست و نیز ناشی از محدودیت منابع طبیعی و مسائل نژادی و مذهبی نمیباشد،پس علت اینهمه عقبماندگی و فقر چیست؟چه فرقی است بین چهارچوبهای اجتماعی و محتویات ذهنی مردم سویس و اوضاع بلوچستان و مردم آنکه یکی تقریبا از هیچ همه چیز میآفریند و دیگری همه چیز را به باد فنا میسپارد؟8قبل از پرداختن به این سئوال بد نیست ابعاد فاجعه را کمی از نزدیک لمس کنیم چرا که بیشتر روشنفکران ایرانی متأسفانه با واقعیات تلخ جامعه ما آشنایی کافی ندارند: «....
با در نظر گرفتن عدمتحرک موجود در نظام اقتصادی و اجتماعی بلوچستان،چنانچه تحولات به«دست پنهانی بازار»سپرده شود(آنطور که مورد تائید بانک جهانی و محافل دانشگاهی غرب است)ممکن است قرنها بگذرد بدون آنکه پیشرفت نسبی بعضی از مناطق ایران تأثیر محسوسی در وضع بلوچستان داشته باشد،کما آنکه در ایالات متحدهء آمریکا نیز مناطق عقبماندهای وجود دارد که علیرغم وجود بازار آزاد تاکنون نتوانسته در دایره پیشرفت صنعتی قرار گیرد(مانند آپالاچیا)."