خلاصه ماشینی:
"اما درست درباره همین شیوههای خوددادگی شی است که ما چون و چرا نمیکنیم؛از خود نمیپرسیم که چگونه ممکن است یک حکم تصدیقی تشخص بخشیدن را بر اساس آنها بنا کنیم؛در عوض، ما این قصه را به هم بافتهایم که من (ego) با یک فعالیت اندیشگی محض و بی هیچ علاقه یا غرضی غیر از اندیشه ورزی، بلاواسطه به سوی آنچه وجود دارد بصورتی که به حالت انفعالی و عاطفی به ما داده میشود، رو میکند.
اما هوسرل در خلال نظریه خود درباره ادراک حسی، توصیف دقیقتری از شیوههای احتمالی خطا به دست میدهد و مانند پوپر و بسیاری دیگر از فیلسوفان علم به این اکتفا نمیکند که بگوید فرضیههای ما ممکن است خطا باشد بلکه درباره اینکه گزارههای مشاهداتی ما چگونه ممکن است خطا باشد نیز شرح کشافی میدهد کواین، گفته است که چگونه«با توسل به توهم و یا با تصحیح پارهای از گزارهها که قوانین منطقی خوانده میشوند میتوان گزارهای را که به حاشیه نزدیک است در برابر تجربه صلب صادق دانست».
[بحران علوم اروپایی، 129، 127] این البته کاری به غایت مهم است که دروازه زیست-جهان به طرزی علمی گشوده شود تا اعتبار اولای این بداهتها را بشناساند و در واقع بیاموزاند که اینها در قیاس با نکته را باید روشن کرد یعنی به بداهت نهایی رساند که چگونه تمامی بداهت دستاوردهای عینی-منطقی که هر نظریه(و در نتیجه نظریه ریاضی و علوم طبیعی)؛ از جهت صورت و معنی در آن ریشه دارد، از اعماق حیات عملی سرچشمه میگیرد، آن حیاتی که در آن، دادگی بدیهی زیست-جهان همواره معنای وجودی ما قبل علمی خود را دارد و به آن رسیده است و باز هم میرسد."