خلاصه ماشینی:
"[البته بدیهی است که هدف ما تحلیل همه جانبه ساختار بلاغی بیت مذکور نیست]و این نکتهها را بیفزایید به دقت و ریزبینی عجیبی که در انتخاب کلمهها از حیث آوا و موسیقی به کار رفته است،بنابراین خواننده محترم شاید با نویسنده هم عقیده باشد که در چنین سبکی از شاعری حقیقتا تازگی تعبیرات،تصاویر،الفاظ و حتی افکار و معانی اصالت تام ندارد بلکه آنچه در مرحله نخست اهمیت و ضرورت است، تلفیق و«مونتاژ»و پرداخت هنرمندانه«اجزا»ی پراکندهای است که از اینجا و آنجا به دست میآید،به این دلیل خواننده غزل سایه نباید تعجب کند که او مثلا هنوز از کار و بار مربوط به می و میخانه و ساقی[آن هم در روزگاری که غالب مخاطبان شعر سایه به علت جوانی بحمد الله تصور روشنی از میخانه ندارند!]به عنوان«نمادی»برای ترسیم اوضاع زمانه استفاده میکند.
رعایت تناسبات فوق آن هم بر اساس معیارهایی که در غزل خواجه شیراز ارائه شده است،موجب شده که دایره واژگان به کار رفته در غزل سایه هم محدود باشد و هم تشخص آشکاری داشته باشد[به عبارت دیگر خواننده بصیر فی الجمله میتواند تشخیص دهد که چه واژه ترکیبی در سبک سایه جا دارد یا خیر]مثلا اگر سایه تعبیر عامیانه «سیاه کردن»را به کار برده است [در آستان سحر ایستاده بود گمان/ سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید] ناضر بوده است به تناسب آوایی«س،الف و ک»در«سیاه کرد»با سایر کلمات بیت [ک با خ قریب المخرج است]و همچنین طیفی از تناسب و ایهام و تضادی که«سیاه کردن»با «سحر،آسمان،(بی)خورشید»به وجود میآورد."