خلاصه ماشینی:
"باری به هر دری که میزدم تا برای خرید کتاب مالی فراهم کنم میسر نمیشد حتی به شرطبندی نیز رو آوردم و با عمویم که آهنگری نیکنهاد است و هموست که چشمان مرا بر روی سیاست و اسلام مبارز باز کرد بارها بر سر سفره جناغ شکستیم اما از بخت بد همواره من بازنده بودم و حیرتانگیزتر اینکه پدرم که در تامین نیازهای مطالعاتی و درسی ما کمترین تردیدی به خود راه نمیداد و از شدت علاقهء من به این کتب نیز مطلع شده بود هیچگاه درصدد برنیامد که به مناسبتی حداقل یکی از این دو کتاب را برای من تهیه کند و هکذا عمویم.
ممکن است خواندن فردوسی روح حماسه را در انسان زنده کند،منوچهری چهرهء زیبای طبیعت و زندگی را فرا یاد آورد،خیام بر شک و حیرت و نومیدیها بیفزاید،ملای رومی انقلابی درونی در بشر برپا کند و همه را به دنیای عشق و هیجان رهنمون سازد تا آنجا که از مدرسه و خانه بیرون زند و سعدی واقعگرایی را بیاموزد و محاسن و معایب دنیا را بیغرضانه بر شما رد و حافظ کسان را به رندی و عشق و مستی بخواند اما ناصر خسرو که خر مقدسها او را«معلونی عظیم»خواندهاند،بیتردید مردمان را به خرد رهنمود میشود و وسواسآمیز همگان را دعوت میکند که گفتار را با کردار همراه کنند و بر هرچه پلیدی است بتازند.
و نیز شاید کس یا کسانی را به خواندن ناصر خسرو ترغیب و تشویق کنم و خود دریابند که چرا او این قیمتی در لفظ دری را به پای خوکان نریخت و بدانند تنها زمانی میتوانند چرخ نیلوفری را به زیر آورند که درختشان بار دانش بگیرد که سرنوشت درخنان بیبر سوختن است."