خلاصه ماشینی:
"در سال 1888،در حالی که روی تکه یخ شناوری در ساحل گروئنلند حرکت میکرد و به نظر میرسید از هدفش دورترودورتر میشود،«فکر میکرد بعد از عبور از یخهای درونمرزی به خانه بازگشته است اما خجالتزده بود چون نمیتوانست چیزی دربارهی آنچه در طول راه دیده بود بگوید.
»دوباره در 18 ژوئیهی 1894،وقتی فرام به سوی قطب شمال کشیده میشد،فکر میکرد بعد از پایان موفقیتآمیز سفرش به نروژ بازگشته است اما این فکر را هم کرد که شاید از مشاهدات دقیق غافل شده باشد.
»69اما شاید در آن قسمت از یادداشتها حتی مدرک قویترین از خلقوخوی رمانتیک نانسن و عشق او به طبیعت وجود داشته باشد،آنجا که سعی نمیکند یک صحنهی زیبا را توصیف کند بلکه فقط به رخدادی توجه دارد که به خودیخود سرشار از شور و هیجان و زیبایی ما فوق طبیعی است.
»افکار او به خانوادهاش هم سرایت کرد و اینطور خاتمه داد که«در آخر دو چیز واقعا برای یک مرد اهمیت دارد بدون توجه به این که او چه کسی و این و چیز یکی صحبت و دیگری خانوادهاش است،هر چیز دیگری غیر آن بیاساس است،آنها کشتیهایی هستند که خود را به دست صحبت بادها و امواج یکطرفه میسپارند اما خانواده لنگری همیشگی است،لنگرگاهی ساکت که کشتی مرد میتواند در حالی که به ریسماهای غرور و وفاداری بسته شده به این سو و آن سو رود.
G. Edward White,The Eastern Establishment and the Western Experience:The West of Fredric Remington,Theodore Roosevelt,and Owen Wister(New Haven:Yale University Press,1968),pp.
Fridtjof Nansen,Farthest North:Being the Record of a Voyage of Exploration of the Ship"Fram"1893-96,(New York:Harper and Brothers,1897),vol."