خلاصه ماشینی:
"اصلاحات ارضی را بدون اصلاحات در نیروهای اجرایی و انتظامی،و در واقع بدون اصلاحات در ساختار دولتی،چهگونه میشد به اجرا گذاشت؟ارسنجانی شماری نیروی جوان، علاقهمند و شاید هم آرمانگرا و مردمدوست یا میهندوست دور خود جمع کرده بود که برخی از آنها به وی اعتماد و علاقه داشتند،اما با این جمع محدود،او چهگونه میتوانست برنامهای گسترده را در سراسر کشور،در دوردستترین نقاط،در جایی به اجرا گذارد که شماری از روستاها ارتباطی با کانون شهری نداشتند و شیوهء زیست و معیشتشان از حیث زمانی از سدههای میانه بیرون نیامده بود؟بر فرض که برنامهء اصلاحات را با موفقیت به اجرا میگذاشت،پشتبند برنامه چه میشد؟اینکه به تحلیل برخی از متخصصان جامعهشناسیی روستایی،پس از اجرای برنامههای اصلاحات ارضی،گونهای سامانهء برزگری جدید که با عنوان«بردگی آسیایی در ایران»هم از آن یاد کردهاند1سر بر کشید،و اصلاحات ارضی از هدفهای خود دور و دورتر شد،نتیجهء همان برآوردهای ناقص و نادرست در آغاز،و ناآگاهی به این نکتهء مهم است که برنامهء اصلاحات،ولو آنکه محدود و از یک نقطه و در یک زمینه آغاز شود،کلیتی است که اگر همخوانی اجزای آن و روند همپای عناصر آن در نظر گرفته نشود،در نخستین پیچ رویدادها از جاده خارج میشود،یا اینکه موج آن پس مینشیند،باز میگردد و به ضد اصلاحات تبدیل میشود و سرچشمهها و ریشههای خود را میروبد،یا واپسگرایی،سرکوب،خودکامگی،اقتدارگرایی،نظامیگری،وابستگی بیشتر و انواع دیگر جریانهای ضد سرشت اصلاحات را در خود میپروراند."