خلاصه ماشینی:
"همچنین در داستان هفتخان اسفندیار بیتی هست(-دفتر پنجم،زیر چاپ،بیت 573)که نشان میدهد فردوسی این واژه را باز هم به کار برده بوده است، ولی در اینجا نیز هند در بیشتر دستنویسهای ما به اند و جز آن گشتگی یافته است و گونهء درست تنها در دستنویسهای لندن 675،کراچی 752 و لندن 891 آمده است: ز لشکر سرافراز گردان که هند بنزدیک شاه جهان ارجمند دیگر بیت زیر است در گواه واژهء ژکان به معنی«با خود دمدمه کردن»که در دستنویس لندن 675 به میان و در برخی دستنویسهای دیگر بهگونهء دیگر گشتگی یافته است،ولی نویسش درست در دستنویس فلورانس و چند دستنویس دیگر آمده است (-دوم 162/555): هشیوار و از تخمهء گیوگان که بر درد و سخنی نگردد ژکان دیگر بیت زیر است در گواه واژهء ستیخ به معنی«راست»که در دستنویس لندن 675 به سیخ گشتگی یافته،ولی گونهء درست آن در بیشتر دستنویسها هست(-دوم 168/621): خم آورد و ز دست آن ستیخ (لغت:خم آورد نوک سنان ستیخ)...
در زیر برای مثال چند مورد را از کتاب راحة الصدور نام میبریم: چنانکه پیش از این اشاره شد،واژهء تازی و ریب به معنی«خمیدگی و انحراف»در بیشتر دستنویسهای شاهنامه به واژهء دیگری گشتگی یافته است،ولی نویسش درست آن در بیتی از راحة الصدور(ص 149)که از شاهنامه نقل شده،آمده است: شتاب آمد از رفتن اندر وریب(-سوم 109/72) دیگر واژهء اومید که جز در دستنویس فلورانس،در دیگر دستنویسها بهگونهء امید دگرگونی یافته،یکجا از راه راحة الصدور(ص 342)نیز تأیید میگردد: همیشه خردمند اومیدوار دیگر حرف اضافهء بذ که تا سدهء چهارم هجری در جلوی واژههای آغازیده به صورت به جای به میآمده است و سپستر تنها در جلوی ضمائر آغازیده به مصوت(:بدو،بدان، بدین،بدیشان)باقیمانده است."