خلاصه ماشینی:
ملک الشعرا بهار نیز در این موضوع گفتاری نیکو دارد که عینا نقل میشود:«اگر چه زبان فارسی هیچ وقت مانند زبان عربی آن قدر موجب حاجت قرار نگرفته است که نویسندگان و شعرای تازی بتوانند یا قصه کنند که به زبان فارسی شعر گفته یا نثر نویسند و شاید ذوق ادبی عرب هم این معنی را هیچ وقت تأیید نکرده است، به خلاف ذوق ادبی یرانی که در عربی و هندی و هر زبان که قصد کند میتواند شعر بگوید و چیز بنویسد-مع ذلک بودهاند کسانی که نژاد و زبانشان عربی بوده است و به فارسی شعر گفته و چیز نوشتهاند چنانکه گویند المستضیء بنور الله محمد بن المستنجد بالله، خلیفه عباسی(566ه-570 ه)، به زبان فارسی و تازی شعر میسروده است و این زمان است که زبان فارسی به وسیله سلجوقیان و قتوحات آنان که از حلب تا کاشغر امتداد داشته است، در بغداد چنان رونق یافته بود که خلفای عباسی نیز بدان رغبت مینمودند و قبل از آن هم زنی شاعره از طایفه بنی کعب، معروف به رابعه قصداری بنت کعب معاصر سامانیان بوده که به فارسی شعر گفته است و نیز شیخ ابو الفضل دکنی و شیخ فیضی ملک الشعرا برادر او، پسران شیخ مبارک یمنی به پارسی استاد و در نظم و نثر شهره زمانه بودهاند» 25 .
برای اطلاع بیشتر از این قبیل کتابها و نام مترجمان آنها بنگرید:بهار، محمد تقی (ملکالشعراء)سبکشناسی، ج 1، ص 153-159، امیر کبیر، تهران، 1361؛محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، ص 140-202، توس، تهران، 1374؛صفا، همان، ص 48-55.