خلاصه ماشینی:
"تو را چو مظهر وفا شناختیم تو را چو سنت ثنا شناختیم به دیدهی تو خویش را شناختیم چو زندگی بیفنا شناختیم زمین نازنین ما تویی وطن امید آخرین ما تویی وطن مقام ما فراز افتخار توست مرام ما نیاز ننگ و عار توست سرشت ما صفای رودربار توست بهشت ما حصار کوهسار توست زمین ما تویی وطن امید آخرین ما تویی وطن تو سرزمین وحدت و محبتی تو صبح نادمیده را بشارتی ز عشق تو به درد خود رسیدهایم تو محوری،تو شهپری،تو ملتی زمین نازنین ما تویی وطن امید آخرین ما تویی وطن مؤمن قناعت (به تصویر صفحه مراجعه شود) وطن مردها در رزمهای مرزبانی مردهاند مادران در جنگهای مهربانی مردهاند دشمنان از خویشتن وز دیگران جان بردهاند طفلهای زار و حیران ماندهاند طفلهای مانده روی جسم سرد مادران در میان شعلهزار و سنگر رزمآوران از کنار مادران در سرزمین بیکران مانده آنها انتظار سرپرستی،یاوری شوربختان راهپای مادر بختآوری دادخواهان جوان در انتظار داوری خلق داور گشت،لیکن دادخواهان بیزبان حرف آنها رفته بودی با فغان بر آسمان با زبان حال میکردند راز خود بیان باز میجستند از دشت و دمن فریاد خود تازه میکردند از خون شهیدان یاد خود زنده میکردند در افسانهها اجداد خود پرورشگاه وطن بر آه آنها گوش کرد مثل یک فرزند صدها طفل را آغوش کرد گریهی روز و شبان را با سخن خاموش کرد کودک نوزاد را چون فرد نو ایجاد کرد نورسان را از غم و بار الم آزاد کرد در دل آنها بسا ویرانه را آباد کرد من شنیدم حرف آنها را،که بود حرف وطن من بدیدم:وحدت آنهاست مثل جان و تن مادر محبوب آنها،خواهر محبوب من مؤمن قناعت به هوادار زبان تاجیکی قند جویی،پند جویی،ای جناب هرچه میجویی بجو بیکران بحریست،گوهر بیحساب هرچه میجویی بجو فارسیگویی،دریگویی روا هرچه میگویی بگو لفظ شعر و دلبرگویی روا هرچه میگویی بگو بهر من تنها زبان مادریست همچو شیر مادر است بهر او تشبیه دیگر نیست،نیست چونکه مهر مادر است زین سبب چون شوخیهای دلبرم دوست میدارم ورا چو نوازشهای گرم مادرم دوست میدارم ورا"