خلاصه ماشینی:
"چهارم بعد از آن که کار لقب به این افتضاحات منجر شد واحدی در مقام تحقیق و تفتیش بر نیامد که مصدر و مأخذ القاب را معلوم نماید و مردم دانستند که امر لقب در دولت مثل امر مستحبات در شریعت است که مورد مسامحه و عدم اعتناء و مسؤولیت واقع شده لهذا بدون این که به یکی از آن وسایل متوسل شوند رجوع به این حکاکی کردند و هر لقبی را که خودشان برای خود انتخاب نمودند به چهار قران خریدند یعنی دستور العمل میدادند مهری به فلان عنوان برای آنها حکاکی کن دو بعد از آن که مهر حاضر میشد آن را در مراسلات و قبوض و بروات خود به کار میبردند و همان استعمال مهر کفایت میکرد که صاحب آن مهر،به آن لقب ملقب شناخته شود و احدی از او نمیپرسید که شما را کی لقب داده چنان که متجاوز از دویست نفر را خود بنده مستقیما لقب دادهام و اغلب امروز به همان القاب معروف هستند.
نگارنده یک وقتی که فراغی و دماغی داشتم قریب هشت هزار کلمه از لغات مشتقه و کلمات جامده که قابل اخذ القاب میباشد جمعآوری نموده خیال داشتم اعلامی منتشر کنم که هرکس لقبی تازه و دست نخورده میخواهد به من رجوع نماید برای هر لقب هم یک تومان حق الزحمه معین نمایم اما چون مشتریان لقب را خیلی میشناختم ترسیدم که بیایند و فهرست القاب را به عنوان امتحان و اختیار ملاحظه کنند و ظاهرا به بنده بگویند هیچ کدام را نپسندیدیم ولی ضمنا تعدادی را از حفظ کرده بروند نزد حکاک باشی و فرمان آن را با پنج قران صادر کنند چنان که یکی از آشنایان لقبی خواست و شرط کرد اگر پسندش شود ده تومان به من بدهد و من کلمهی مجاهد را به او نشان دادم علی الظاهر اظهار کراهت کرد ولی بعد از یک هفته رقعهای از او دیدم که مهرش مجاهد السلطنه بود و بعد از دو ماه دویست لقب از این کلمه منتشر گردید."