چکیده:
این مقاله سعی دارد ضمن توجه به مدرنیته سیاسی،فهم روشنفکران ایرانی را از آن،بررسی نماید و براین فرض استوار است،از آنجایی که جوامع اروپایی تجربیات متفاوتی را در راه مدرنیته سیاسی پشت سر گذاردهاند،و چون روشنفکران ایرانی به دلیل شیوه آشنایی با آن،هم زمان از آن تجربیات تأثیر پذیرفتند،نتواستند اندیشههای خود را انسجام بخشیده و گفتمانی منسجم در باب مدرنیته سیاسی ارائه نمایند.لذا با تعاریف متفاوت و بعضا متضاد از مدرنیته سیاسی در بدفهمی،یا تأخیر در فهم صحیح جامعه از آن،نقش مؤثری ایفا نمودند.
خلاصه ماشینی:
"اتخاذ چنین رویکردهایی علاوه براینکه باعث بدفهمی مدرنیته سیاسی میگردد،بسیاری از نیروهای مذهبی و اجتماعی را که بعضا دل در گرو اصلاحات دارند را نیز از خود میداند،آخوندزاده در اواخر عمر خویش در نامهای که به مستشار الدوله(1781 م)مینویسد تا حدودی زیادی به تفسیر لیبرالیستی از تعامل دین و دولت نزدیک میشود: «امر مرافعه را در هر صفحه از صفحات ایران[باید]از دست علمای روحانیه باز گرفته جمیع محکمههای امور مرافعه مداخله نکنند،تنها امور دینیه از قبیل نماز،روزه و وعظ و پیش نمازی و نکاح و طلاق و دفن اموات و امثال ذلک در دست علمای روحانیه بماند،مثل علمای روحانیه یوروپا»84 در رویکرد ناسیونالیستی آخوندزاده نیز ویژگیهای ناسیونالیسم قومی-فرهنگی نسبت به ناسیونالیسم با محوریت ملت سیاسی به صورت نمایانتری به چشم میآید و چنین رویکردی؟؟؟ که بسیاری از اقوام،گروههای مذهبی و زبانی از آن کنار گذارده میشوند،در تعارض با مدرنیته سیاسی قرار میگیرد،چرا که مفهوم ملت سیاسی که محصول پیمانی ارادی است از عناصری چون قوم،زبان،دین،نژاد،فراتر میرود،آخوندزاده در توجه به گذشته و پی شکل بخشیدن و یا تعریف هویت ایرانی بخشی از تاریخ را مورد ستایش قرار میدهد: «ای ایران کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث،جمشید و گشتاسب و انوشیروان و خسرو پرویز بود."