چکیده:
سده های دوم تا اوایل قرن پنجم هجری از جمله سده های پربار طلایی فرهنگ وتمدن ایران و اسلام است. دستیابی به چنین فرهنگ و تمدنی پویا و پیشتاز بر بنیاد علل و عواملی بوده است که این فرهنگ را زاده و پرورده است. از جمله این عوامل و علل از توجه و پشتیبانی فرمانروایان و امیران و پادشاهان محلی ایران در امر فرهنگ سازی و تولیدات فرهنگی می توان نام برد. نیز دوری از تعصب و یکسونگری، تساهل و تسامح در همه امور اجتماعی، نهضت ترجمه و وامگیری فرهنگهای گوناگون، مکاتب پویای فکری و فرهنگی و کلامی از دیگر علل چنین پیشرفت شگفت آوری است.
اما از قرن پنجم هجری و بعداز روی کار آمدن حکومتهای ترک نژاد آسیای میانه و انحطاط در دربار خلفا و از میان رفتن فرمانروایان و حکومتهای ایرانی و رواج تعصب، چشمه های جوشان دانش و فرهنگ در ایران روی به خشکیدن می نهد و شعله های فروزان علم و تمدن به خاموشی می گردد و خار انحطاط و تدنی بر پیکر فرهنگ ایران خلیده می شود.
عوامل مختلفی در مسیر این پیشامد نامیمون نقش ایفا کرده اند. مهمترین این عوامل را باید در تاسیس مدارس نظامیه و رواج اندیشه های صوفی گرایانه جستجو کرد. آموزه های مدارس نظامیه بیش از هر چیز فلسفه ستیزی و عقل گریزی و قشری گری و یکسونگری را ترویج می کرد. مخالفت با هر گونه علوم عقلی و خرد ورزانه از جمله دیگر آموزه های این مدارس بود.
این نوشته تلاش دارد، تا با اشاره ای کوتاه به پاره ای از علل رشد و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در قرون اولیـه هجری، به نقش مهم مدارس نظامیه در سیر انحطاط و افول فرهنگ و اندیشه ایرانی اشاره ای گذرا داشته باشد. سپس نمونه هایی از شعر شاعرانی فلسفه ستیز و عقل گریز که از روی اعتقاد قلبی و باورهای راسخ، در چنین راهی گام نهاده بودند، به خوانندگان خود نشان دهد.
The Second Century up to the early fifth century A.H is the golden era of the Iraninan culture and civilization under Islam. The flourishing owes a lot to a number of factors.One of them is the support of Iranian local kings and governors for cultural developments. The other factors may be recounted as the avoidance of prejucice and ignorance in social affairs، borrowing from other cultures through translation، and the advent of progressive schools of thought and education.
After the fifth century A.H، however، the cultural and scientific enterprises started to decline. This was due to the formation of Turkish governments in the Middle Asia، Corruption and pnejudice in Muslim caliphs’ governments، and the fall of Iranian rulers. The most important factor which brought about such a sad cultural decline was
the establishment of Nezamieh schools and their propagation of mysticism; what they taught was against philosophy and rationalism and in faver of sectarianism and self centeredness.
Picking up the above mentioned factors، this article aims at the rise and fall of Iranian – Islamic culture. The discussions are supported by extracts from those poets who had consciously adopted anti-rationalistic and philosophy – fighting positions in their works.