خلاصه ماشینی:
"این طرز تفکر که متون خلق میشوند و خوانندگان فقط زمانی متن خلق شده را درک میکنند که آن را به نشانههای از پیش جای داده شده در متون و خوانندگان دیگر ارتباط دهند(و هم چنین به نویسندگان؛زیرا آنها قبل از این که نویسنده باشند،خواننده متون هستند)، پیامدهایی دارد.
به این مفهوم،همهء متون و همهء قرائتها بینامتنی هستند این نظر ما را به اصطلاح مورد استفاده ژنت9،یعنی دگرمتنی10(90-85:1979)نزدیک میکند که منظور از آن،هر چیزی است که بر متن تأثیر بگذارد؛خواه آشکار باشد،خواه پنهان.
به دلیل این فرآیند است که ما به عنوان مثال،به تشخیص مجموعهء هنجارها و خصوصیات برجستهای قادریم که بر پایهء آنها نوع نوشته مشخص میشود و نیز میتوانیم آنچه را که توقع میرود در عوالم داستانی اتفاق بیفتد،از پیش حدس بزنیم.
این مسئله برای نظریه بینامتنی،معانی ضمنی خاصی به همراه دارد و سؤالاتی را مطرح میکند؛ مانند این که اگر برحسب اتفاق متن اصلی،دارای نسخه کارتونی دیسنی،مثل سفیدبرفی باشد،آیا ماهیت خواندن قصه از جهت کیفی و تجربی، متفاوت خواهد بود؟علاوه بر آن،تجربهء بینامتنی کودکان،بهطور خاص تجربهای غیر زمانی است.
آنها همان تجربهای را میاندوزند که بارت،تحت عنوان «حافظه چرخشی»خواندن توصیف کرده است (بارت 36:1975)،براساس این توصیف،فرآیند خواندن جایی اتفاق میافتد که ضرورت فراخوان و ارجاع آگاهانه به متون مشخص و اجباری که اکنون به شکل استعاره و یا مجار مرسل در قرائتهای جدید ظاهر میشود،فرصت تعامل متقابل آزادانه با متن را برای خواننده محدود میسازد.
بعضی از این کتابها دارای بعد فرا داستانی هستند که باعث میشود خوانندگان به ساختار و خلاقیت این متون،به عنوان آثار ادبی و نیز به متنی بودن دنیایی که این متون به آن اشاره ضمنی دارند،توجه کنند."