خلاصه ماشینی:
"مثلا وقتی نویسنده،در جایی میگوید:«بابا کیف به دست وارد خانه میشود و با کفش روی قالیها راه میرود»5کنش مقابل آن را در جای دیگر از داستان برای ننه تصویر میکند:«ننه جون همیشه مراقب است،پا روی بدن آهو نگذارد»که این نکته نیز تداعی کننده بخشی دیگر از داستانهای مرادی کرمانی است.
برای مثال،در مقابل صدای خروس،صدای متههاو واگنهایی که روی ریلها کشیده میشوند؛در مقابل آسمان پر ستاره،سقف سیاه معدن؛در مقابل نسیم،هوای سنگین معدن؛در مقابل نور خورشید،تاریکی و نم معدن؛در مقابل آب رود،تشنگی و خشکی گلو و در مقابل گل ختمی، سنگ سیاه دیده میشود که خود حکایت از تقابل طبیعت با این نوع کار و شرایط نابه سامان حاکم بر آن دارد.
اما نقطه تمایز این داستان،بهنسبت دو داستان دیگر،این است که دخترک داستان،با وجود فقر،در عالمی زیبا و پر مهر زندگی میکند و داستان با چرخشی خاص، نافی ارزش چنین کارهایی نیست و مخاطب از زبان پدر،فوایدی راکه از این کار نصیب جامعه میشود،در مییابد و این گونه،او به همراه مهتاب، دخترک قصه،میفهمد که معدنکاران طبیعت بیرون را برای دیگران جا گذاشتهاند و خود به قصد خدمت به همنوع،به معدن سیاه آمدهاند.
این داستان گرچه رو ساختی زیست محیطی دارد که در آن،نبردهای تمثیلی بین موجودات آشپزخانهای و موجودات کثیف مطرح شده است، اما ژرفساختی سیاسی اجتماعی نیز در دل خود دارد.
در این بررسی هشت اثر(فضا نوردها در کوره آجر پزی/دخترک و آهوی ابریشمی/معدن ذغال سنگ کجاست؟/عینکی برای اژدها/گاوهای آرزو/امپراتور سیبزمینی چهارم/سیاه خانه سفید ندارد/ داستانکهای خرگوش حکیم،منظور بوده است."