خلاصه ماشینی:
"این رویکرد[رویکرد ارتباطی]اگرچه از منظر تعلیم و تربیت،رویکردی مفید تلقی میشود و معمولا به این دلیلکه ادبیات به عنوان مکملی برای جبران کاستیهای نهادهای آموزشی،پرورشی، خانواده و حتی نهادهای رسمی قدرت در القای مطلوبهای خود به کار میرود،مورد توجه و استقبال آنان واقع میشود،از جنبههای دیگر قابل انتقاد است: الف:تهی شدن ادبیات از فردیت مؤلف یکی از ویژگیهای هنر و ادبیات،دخالت عنصر شخصی در خلق اثر است.
وقتی او به گرایشی در زبان علمی میپردازد که تا حد ممکن،میکوشد از چند معنایی بکاهد و هر واژه یک معنا بدهد،با کمی برجستهسازی،این گرایش را در رویکرد ارتباطی به ادبیات کودک نیز میتوان ردیابی کرد؛زیرا چنانکه در تعریف ارتباط آمد، هدف از ارتباط،ایجاد مشابهت معنی بین فرستنده و گیرنده است و یکی از راههای ایجاد چنین مشابهتی،کاستن از معناهای متفاوت واژههاست.
او به رویکرد ادبی محض گرایش دارد و با شناخت پیشینی از مخاطب،به سراغ خلق اثر نمیرود و به همین دلیل،از حضور مداخلهگرانه مخاطب در آفرینش آثارش نباید رنجی برده باشد و رنج او یکسره مصروف متن شده است.
این رویکرد نیز از دو زاویه میتواند مورد انتقاد واقع شود: الف)درهم ریختن مرز ادبیات کودک و بزرگسال بیتوجهی به مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان،به تولید نوعی ادبیات منجر خواهد شد که به دلیل موضوعات و نگاه پیچیده و همچنین دایرهء واژگانی وسیع،با استقبال کودکان و نوجوانان رو به رو نخواهد شد.
رویکرد ادبی محض،به از بین رفتن ادبیات کودک بهعنوان ادبیاتی خاص،مستقل و متفاوت از بزرگسال خواهد انجامید و ما به جای ادبیات کودک و نوجوان،با نادر آثاری مواجه خواهیم شد که کودکان و نوجوانان نیز آنها را میپسندند."